روزی نیست که گوشهایمان از شنیدن خبر خودکشی و خودسوزی "همسرمردی" ،" دخترفلان کس " "خواهر فلانی " ، " مادریک یا چند کودک " از بخش شرقی کوردستان در امان باشد هراس از دست دادن زنان کورد در جان و روان ما ریشه دوانیده . زن آزاری و کشتار زنان به بخشی از زندگیمان تبدیل شده و متأسفانه شعار " زن در کردستان بیشتر از هر مکانی در دنیا ارزشمند ومورد احترام است " تنها در قالب یک شعار باقی مانده و واقعیت نداشته و ندارد اگر هم هست در صد پایینی را در بر میگیرد .
کشتار زنان به بخشی از فرهنگ جامعه ی ما تبدیل گشته و روز به روز این فرهنگ متعفن گسترش یافته و دامنه ی وسیعتری را در بر میگیرد و هیچکسی به دنبال راه چاره یی برای این معضل اجتماعی نیست .
جامعه ی مدرنیته مرده و زنان به جای مقاومت و بلندتر کردن ندای آزادی ، تنها خودسوزی و خودکشی را چون تنها راه چاره برای غلبه بر درد و رنج و سرکوبهایشان یافته اند . متأسفانه زنان ما علاوه بر سرکوب شدن و تحقیر و فشارهایی که توسط خانواده هایشان بر آنها وارد می آید ، نه تنها هیچ حمایتی از سوی جامعه ندارند از جانب اجتماع هم تحت فشار و سرکوب هستند و از نظر روحی و درونی تحت فشارها و تحقیر و توهینهای بسیاری قرار میگیرند ، و چون هیچ کسی هم متوجه آنها نیست و یا کسی را برای پشتیبانی و حفاظت ازخود نمی یابند به خودکشی و خودسوزی پناه میبرند بدون اینکه برای لحظاتی به عواقب تلخ و تیره ی آن بیندیشند که یکی از مهیب ترین آنها زنده ماندن با آن چهره ی سوخته و وحشتناک و تحمل آن همه درد و بدبختی است برای سالهای سال . زنان ما حتی اگر دست به چنین کارهایی هم نزنند آنقدر دردهایشان را در درون خود نگاه میدارند و آنقدر در نهان رنج میبرند و با این دردها زندگی میکنند و دم برنمی آورند که دچار بیمارهای روانی سخت و افسردگیهای شدیدی میشوند که به هیچ شیوه ای از دست آنها خلاصی نمی یابند .
دردناکتر از همه ی اینها این است که در جامعه ی به اصطلاح پیشرفته ی ما از مسائل زنان به سان ابزاری سوء استفاده می کنند و تمامی حکومتها در تلاشند تا از این پتانسیل بهره مندشده ، بگویند : ما پشتیبان زنان و حقوق آنها همانند همه ی افراد جامعه مان هستیم ، اما واقعیت این نیست و درشکل واقعی آن هرگز به زنان اجازه ی پیشرفت داده نمیشود و برای رسیدن زنان به مقامات بالای جامعه و پستهای برتر اجتماعی سدهای زیاد و سنگ اندازیهای ماهرانه ی خود را دارند . آیا هرگز به زنان اجازه داده شده تا مقام رهبری پیش بروند؟!
همانطوریکه جامعه ی مرد سالار زنان را سرکوب میکند ، تمامی موسسات و مراکز مجامع مدنی به هر طریقی که بتوانند از پیشرفت زنان جلوگیری میکنند و هر بار به شیوه ای از مشارکت زنان سرباز میزنند و مانع از حضور آنان در همه ی عرصه ها میباشند ، حربه های جالبی دارند و اکثرأ از نقطه ضعفهای خود زنان بر علیه آنان استفاده میکنند نقطه ضعفهایی مانند مادر بودن آنها و ضعفشان در برابر فرزندانشان و نیاز به مراقبت از فرزندان و خانواده و سوء استفاده از رأفت قلب زن برای نشاندنش در خانه و تبدیل کرنشان به پرستارهای خانگی و خدمتکاران خانواده .
همه ی ما میدانیم که در کوردستان شرقی به واسطه ی محدودیتهایی که نظام جمهوری اسلامی به بهانه های دینی و مذهبی برای زنها قائل است وعدم وجود موقعیتها برای فعالیتهای زنان ، امکان فعالیت در موسسات جامعه ی مدنی برای زنان فراهم نیست و مبارزه با این محدودیتها آسان نیست ، با وجود آن میبینیم و آگاهیم که زنان بخصوص در قشر درس خوانده و با سواد با وجود همه ی سختیها باز هم وجود خود و توان بالای خود را اثبات کرده اند ، اما در کوردستان جنوبی ، موقعیتهای خوبی فراهم است و زنان باید بتوانند فعالیتهای گسترده ای داشته باشند ، اما متأسفانه هنوز آن طوری که باید و شاید است وجود زنان محسوس نیست و جامعه در دست مردان است و مردان آن را بطور کامل میگردانند . و متأسفانه روز به روز شاهد اخباری دال بر خودکشی و خودسوزی زنان هستیم و همه ی اینها از بسته بودن و محدود بودن دامنه ی آزادی و توان زنان کورد در جامعه است همه ی اینها نشان از عدم وجود فرهنگ بالا و دیدگاه یکسانی از وجود زن و مرد در جامعه ، عدم وجود سواد کافی در جامعه ، حاکم بودن نظام مرد سالار و جامعه یی سنتی و مذهبی است برای همین هم حقوق زنان پایمال میشود و از سویی زنانی که چاره یی برای مقابله با ظلم و زور و ستمی که بر آنها روا میدارند نمی یابند دست به خودکشی و خودسوزی میبرند که بدترین نوع مقابله با ظلم است " کشتن خود برای نجات خود از ظلم و زور و تأدیب اطرافیان و گذاشتن ننگی بر دامن آنها توسط این خودکشی یا خود سوزی هدف این اعمال از سوی زنان است : که این نه تنها راه رهایی از درد برای خود زن به شمار میرود به گونه یی حرکتی اعتراضیست به کسانی که به نام مردان خانواده زنان را سرکوب و مورد ظلم و زور قرار میدهند . و حکومتها و جامعه هیچکدام در پی حل این معضل اجتماعی نیستند .
بگذارید از خودمان شروع کنیم ، و آغاز این نهضت از میان خودمان باشد ، هرگاه به خودمان قبولاندیم و فهمیدیم که زنانمان ناموس ما نیستند ، و باورمان این باشد که زنان ما اعم از مادر خواهر دختر و همسرمان نحوه ی زندگی کردن و برخوردهایشان و دوستیهایشان و تحصیلات و مکان زندگی و رفت و آمد هایشان را خود تعیین کرده و بد و خوبش را خود بسنجند و برای آینده ی خودشان برنامه ریزی کرده و مطابق با خواست واراده ی خود تصمیم بگیرند و هرگاه آزار و اذیتهایمان را بر زنانمان و اعمال خشونت بر زنان را کنار گذاشته و اجازه دادیم رها و آزاد بدون ترس از مردان جامعه و بدون نگرانی برای ناموس و آبروی مردان خانواده برای خودشان تصمیم بگیرند .، اولین گامها را به سوی احقاق حقوق آنها برداشته ایم . و آنگاه که میدان سیاست را برای شرکت آنها در تعیین سرنوشت ملتی که خود نیمی از آن هستند باز گذاشتیم و خود را از فرهنگ مرد سالارانه رها کردیم ، میتوانیم بگوییم " جامعه یی برابریخواه و دموکرات " داریم . ای کاش همه این شعار را میفهمیدند و باور داشتند که " آزادی زن آزادی جامعه است " و هرگاه زنان در زنجیر باشند همه ی جامعه در اسارت و زنجیر است . و تا زنان که نیمی از جامعه هستند آزادی کامل و تام را بدون هیچ مشکلی بدست نیاورده اند جامعه ما جامعه یی دمکراتیک نخواهد بود ، اگر هر کسی در حد توان خود در راه رهایی زنان از ظلم و زور و فشار و بی عدالتیها در زنجیره ی اداب و عرف و دین و مذهب و ئیدئولوژی تلاش کند ، در آینده یی نه چندان دور شاهد جامعه یی برابر و دمکرات خواهیم بود
به امید آزادی فردی و اجتماعی و به امید برابری همه ی انسانها.