امروز حقوقبشر در جهان به یک ارزش بدل گشته و هر رژیم ودولتی که حقوق انسانها را محترم نشمارد در نظر افکارعمومی جهان رژیم محکومی بوده و به عنوان ناقص حقوق بشر نگریسته میشود. سالانه ازسوی سازمان جهانی حقوقبشر، عملکرد رژیمها ودولتها درخصوص حقوق انسانها مورد ارزیابی قرارمیگیرد. اگر در کارنامهیشان موردی ازنقص حقوق بشر وجودداشته باشد، به آنها اطلاع داده میشود. یکی از رژیمهایی که بطورسالانه و به طورمداوم ازسوی سازمانهای جهانی مدافع حقوقبشر و بدلیل نقص حقوق شهروندانش محکوم میگردد، رژیم جمهوری اسلامی ایران است.
نقص حقوق بشر در ایران امری سیستماتیک بوده وبا کلیت نظام ارتباط دارد جمهوریاسلامی ایران علاوه بر آنکه قانون اساسیاش مملو ازمواردی است که با مصوبات بینالمللی منافات دارد، به شیوههای گوناگون دیگر نیز در جریان ادارهی جامعه، پرنسیپهای انسانی را نقص میکند. حاکمیت هرکشوری درمقابل امنیت زندگی شهروندان خود و نیز هر پدیده و بحران اجتماعیای که درکشور سر برآورد مسئول است. بعنوان نمونه تازهترین رویدادی که در کشور ایران مشاهده کردیم و در جریان آن در مدت یک ماه، 15زن در یک شهر به شیوهای بسیار وحشیانه هدف حملهی فرد یا افرادی قرارگرفته و بر روی آنها اسید پاشیده شده وجسمشان میسوزد، لیکن حاکمیت نه تنها خود را درقبال این واقعه مسئول نمیداند، بلکه دم ودستگاه و قانون عادلانهای وجود ندارد تا به این فاجعهی انسانی رسیدگی نماید. حاکمیت و رژیمی که بدون اعمال هیچگونه تبعیضی حافظ وغمخوار شهروندان خود باشد، درصورت وقوع رویدادی مشابه آنچه که در شهراصفهان روی داد، بلافاصله حالت اضطراری اعلام کرده وبمنظوریافتن عاملان این جنایت تمام هم و تلاش خود را بکار میگیرد. اما با توجه به ماهیت این رژیم بصراحت میتوان گفت رفتاری که درایران نسبت به زنان اعمال میشود، نه تنها مورد قبول حاکمیت میباشد، بلکه آمران وعاملان اینگونه رفتارها وابسته به همین حاکمیت میباشند، به همین دلیل مشاهدە میکنیم که جامعهی ایران هر روز درگیر معضلات و بحرانهای تازهتری میگردد و مقامات رژیم نیز نه تنها به فکر حلوفصل آنها نیستند، بلکه خود، عامل اصلی تمامی مصائب ومشکلاتی هستند که متوجه ایران میباشند، میزان انسانیت نزد رژیم ایران به میزان وفاداری افراد به نظام جمهوری اسلامی بستگی دارد!
رژیمهایی که خود را بی عیب ونقص، عادل و...و بطورخلاصه سمبل همهی نیکیها وطرف مقابل خود را خائن و خرابکار و دسیسهگر میدانند، مطمئنا نمیتوانند درقبال شهروندان خویش حاکمیتی دادپرور باشند، زیراهموار با دیدهی تردید به مردم مینگرند. نظیرجمهوریاسلامی ایران که هیچگاه نتوانسته است درمقابل مردم خویش صادق و عادل باشد.
در پی هر رویداد و اتفاقی که در ایران روی میدهد، مسئولان رژیم درسخنان خویش چنین نشان میدهند که دادپرور و مطیع قانون و عاری ازعیب و نقص هستند اما چه قانونی؟ تردیدی نیست که قوانین جمهوریاسلامی نه تنها با جامعهی امروز ایران هیچگونه همخوانی ندارد، بلکه با روند پیشرفت دنیای مدرن نیز در تضاد کامل قراردارد به همین دلیل مردم حق خود میدانند که به کلیهی قوانین و موازین جمهوریاسلامی گردن ننهند فقط اشاره به قانون "حمایت ازخانواده" کافی است تا بگوییم قوانین این رژیم تا چه اندازه با جامعهی امروز ایران منافات دارد قانونی که مالامال از نابرابری و بیعدالتی نسبت به زنان است؛ قانونی که به روشنی نشان میدهد برابری حقوقی انسانها را رعایت نکرده وحقوق آنها براساس جنسیتشان تعیین شدە است و در این رتبەبندی هم مرد جنس اول است به همین دلیل هم هست که در ایران بسیارند مردانی که بدون هیچ ابایی به خود اجازه میدهند به شخصیت زنان بیاحترامی و تجاوز نمایند.
علاوه برهمهی اینها، رسانههای گروهی جمهوریاسلامی تحت لوای فرهنگ و تربیت اسلامی بطور دائم به تبعیض جنسیتی دامن میزنند. این امر نیز موجب گردیده که زنان ایران نه تنها ازدست مأموران "امر به معروف و نهی از منکر" ، بلکه ازسوی مردان بیمار و روانی نیز در امان نباشند روزنامهها و نشریات ایران هر روز مملو از اخبار و گزارشاتی هستند که از خشونتهای وحشتناک اجتماعی حکایت دارند که به دلیل عدم وجود یک قانون عادلانه در کشور، شمار آنها هر روز در حال افزایش است.
در رابطه با رویداد اسیدپاشی دراصفهان باید گفت که اگر رژیم جمهوریاسلامی یک رژیم مردمی میبود میبایست همچون یک فاجعهی انسانی با آن برخورد کرده و پیش از هر چیز از مردم ایران و بویژه زنان این کشور پوزش میطلبید زیرا حاکمیت هر کشوری در قبال جان وامنیت مردم آن کشور مسئول است اما قتل انسانها ازدیدگاه سردمداران رژیم امری است بدیهی به همین دلیل به جای آنکه خود را مسئول حفظ جان و زندگی این زنان بدانند آنرا رویدادی عادی قلمداد کرده و اظهار میدارند که چنین مسائلی در کشورهای دیگر نیز اتفاق میافتد! یا بسیار بیشرمانه همچون همیشه برای آن سناریوپردازی مینمایند و آنرا به قول خود بە " استکبارجهانی" و" دشمنان نظام" نسبت میدهند! به همین دلیل است که مشاهده میکنیم محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوقبشر! " دستگاه قضایی" روز یکشنبه چهارم آبان ماه در مصاحبه با کانال 2 تلویزیون ایران، دیدگاه خود را در مورد اسیدپاشیهای اصفهان و قصاص در ایران و نیز در اعتراض به گفتههای احمد شهید، گزارشگر ویژهی حقوقبشر سازمان ملل متحد در مورد ایران که امسال نیز یکبار دیگر رژیم ایران را به دلیل نقص حقوقبشر محکوم کردەاست، بدینگونه بیان میکند که ' نکند برخی از کشورهای بیگانه در این رویدادها دست داشتهباشند! نظیر قتل ندا آقاسلطان در "آشوبهای" سال 1388 وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش اظهار میدارد که 'چه اتفاقی روی دادهاست که در کشورهای دیگر اتفاق نیفتاده باشد?' وی سپس میافزاید: 'مسألهی حقوقبشر بهانهای است علیه ما زیرا ما قدرتمندترین کشور منطقه هستیم'! همچنین در رابطە با قانون قصاص میگوید که 'قصاص یک حق ویژه است و هیچ ارتباطی با دولت ندارد'!
براستی با شنیدن این سخنان، ناخودآگاه لبخند تلخی بر لبان انسان نقش میبندد! و برای سرنوشت مردمی که تحت حاکمیت اینان به حیات خویش ادامه میدهند، تأسف میخوریم تأسف برای مردمی که در مقابل تمامی این بیحرمتیها سکوت اختیار کردهاند مردم ایران و بویژه زنان میبایست در تمامی شهرها علیه این گفتههای آقای لاریجانی دستکم به اعتراضات خود ادامه میدادند تا دروغپردازی و سناریوپردازیهای تمسخرآمیز مسئولان رژیم را افشا نمایند.
آقای لاریجانی و امثال وی فراموش کردهاند که مهرههای مزدورشان از همه سو تحریک میشدند تا با زنانی که به قوانین ارتجاعی رژیمشان گردن ننهادهاند، اینچنین رفتار نمایند. اندکی پیش از واقعهی اسید پاشیها بود که طباطبایی، امام جمعهی اصفهان و نمایندی خامنهای در این شهر در یکی از سخنرانیهایش در نماز جمعه در رابطه با بیحجابی گفته بود: 'مسألهی حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوبتر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد". اگر به این گفته دقیق شویم به روشنی درمییابیم که دستاندرکاران رژیم علاوه بر آنکه در مقابل گردن ننهادن زنان بە حجاب اجباری درمانده شده و قصد دارند نیروهای خود را به شیوهی دیگر علیه زنان سازمان دهند
رژیم هرگاه با انتقاد شدید جامعهی جهانی مواجه میگردد، سناریوی شرمآوری را مطرح میسازد و جنایات خود را به شیوهای پردهپوشی نموده و یا آنها را به بقول خود، عوامل "استکبار جهانی" یا 'ضدانقلاب!' و توطئهچینیهای آمریکا و... را مسبب این اتفاقات معرفی میکند.
عاقبت سکوت!
این نخستین بار نیست که زنان در ایران قربانی اسیدپاشی میگردند، (هرچند بسیاری از آنها بدلیل مسائل شخصی بودهاست) اما با اینحال نیز به تربیت فرهنگی و موازین قانونی حاکمیت ارتباط داشتهاست. در خصوص رویداد اخیر شهر اصفهان از همان بدو امر شک و تردیدها متوجه عوامل افراطی و تندرو درون حاکمیت بود که بمنظور "امر بمعروف و نهی از منکر" به چنین اقداماتی دست زدهاند تا زنان ایران را همواره در ترس و وحشت نگه دارند و کاری کنند که هیچگاه به آزادی حجاب فکر نکنند.
این رویدادها هر چند توجه افکار عمومی را به خود جلب نموده و احساسات مردم را تا حدودی تحریک کرد و در برخی از شهرها نارضایتی شدید مردم را بدنبال داشت، اما متأسفانه نارضایتیها در حدی نبودند که حکام ایران را از نیات و مقاصد پلیدشان نسبت به زنان به عقب نشینی وادارد. هرچند رژیم ریاکارانه این واقعه را محکوم کرده و خود را نسبت به آن مبرا دانست، لیکن هنوز هیچکس در این رابطه بازداشت نشده و قربانیان نیز نظیر همیشه بدون آنکه قانونی جهت حمایت از آنها و التیام دردها و آلام بی انتهایشان وجود داشته باشد، در حالیکه باید چشمانتظار خشونتهای دیگری ازسوی مردان باشند، تا زمان مرگ باید با این درد و رنج سرکنند. زیرا روشن است که سرنوشت یک زن در کشوری چون ایران با چنین حاکمیت و فرهنگ و سنت مردسالارانه و درعینحال با چهرهای اینچنین بههم ریخته، چه میتواند باشد! این زن از انسانیت نیز تهی میگردد و فقط جسما زنده است! این است انسان بودن نزد آنها! این است ننگ مردسالاری و حاکمیت جمهوریاسلامی!
بنفشه کریم زاده