Friday, November 27, 2020

از ناکار آمدی سیاسی تا فروپاشی اجتماعی در جامعه ایران

 دوره تاریخی که جامعه ایران اکنون در آن قرار گرفته است در نوع خود خاص و قابل قیاس با هیچ دوره ای نیست. تحریم های آمریکا و جامعه جهانی از یک طرف، و تورم و گرانیهای افسارگسیخته از طرفی دیگر دست درد دست بیماری کرونا  گذاشته اند تا جامعه ی ایرانی را با نوعی انباشت مسائل اجتماعی روبرو کنند. مسائلی که آن را به ورطه فروپاشی اجتماعی رانده است. برای اثبات این ادعا میتوان مناسبات برخی نهادهای اجتماعی را تحلیل و تبیین کرد. 

نهاد دولت که در جوامع مدرن متولی سیاستگذاری و نظارت بر امورات شهروندان است، به اندازه ای ناکارآمد شده است که هیچ مشروعیتی در بین مردم ندارد. دولت بیشتر از آنکه به فکر رفاه و آسایش شهروندانش باشد، درگیر دعواهای جناحی و سیاسی داخلی است. ناکارآمدی دولت در مدیریت اقتصاد مملکت منجر به افزایش گرانی و فشار به اقشار آسیب پذیر و طبقه متوسط جامعه شده است. همین عدم مدیریت حوزه اقتصاد موجب ظهور آسیب های عمده ی اجتماعی در لایه های مختلف اجنماع شده است. امروزه در شبکه های اجتماعی تصاویر و فیلم های زیادی از دزدی و خشونت¬های خیابانی پخش می¬شود که بیشتر آنها به واسطه افزایش فشار اقتصادی به طبقه پایین جامعه است که به شکل ناهنجاری و جرم خود را نشان می دهد. دولت – شاید بهتر باشد بگوییم حاکمیت- به همین بی کفایتی و سوء مدیریت اقتصادی اکتفا نکرده و با بازی با قیمت طلا و بورس و سکه دست در جیب مردم کرده و پس¬انداز مردم را بالا کشید. از طرفی دیگر حاکمیت با سلطه و ارعاب وحشت در بین مردم کاری کرده است که مردم به فکر اعتراضات مدنی نباشند. اگر به وجود جامعه مدنی در ایران خوش بین باشیم چون صحبت کردن از جامعه مدنی در یک حکومت به شدت دیکتاتور و مستبد مضحک به نظر می رسد.

فساد هم در ایران امروز، در قامت یک معضل سیاسی اجتماعی قد علم کرده و چنان در سازمانهای اداری رسوخ کرده که دیگر کسی به این سازمانها اعتماد ندارد. فساد امروزه به صورت سیستمی دارد عمل می¬کند و اقدامات دستگاه قضائی برای مبارزه با آن بیشتر جنبه سلیقه ای و نمایشی پیدا کرده است. ریشه¬ی اصلی فساد سیستمی به حوزه سیاست برمی گردد، درست آنجا که نیروها به خودی و غیرخودی تقسیم می شوند. در جامعه ایران مصادیق و نمونه های زیادی را می تواند از این سیستم فساد مثال زد. از دکل گم شده در دریا تا رانت خواری ها اخیر در بین مدیران و مسئولان دولتی. در این سیستم، ابتدا ارزش های نظام سیاسی در مدیریت رسوخ می کند. یعنی ملاک انتصاب مدیران خود بودن و غیر خودی بودن آنها در حوزه سیاست است. این منجر می شود روشنفکران و افراد کار بلد نتوانند در مناصب و سِمت¬های مدیریتی رسوخ کنند. درنتیجه خلاقیت افراد سالم سرکوب می شود و از طرفی دیگر افراد فاسد درون سیستم نفوذ می¬کنند. در این سیستم فاسد حوزه عمومی چنان قدرتی ندارد که فساد و افراد فاسد را کنترل کند. درنتیجه اختلاس و رانت خواری شیوع پیدا می کند. ضمن اینکه باید این نکته را اضافه کرد که فساد سیستمی  محصول یک ساختار غیر دموکراتیک است. در چنین ساختاری تعادلی در قدرت وجود ندارد و خودی های صاحبان قدرت می شوند. در این سیستم قانون معنایی ندارد و مدیران قدرت بلامنع و تعیین کنند قوانین هستند. نکته تاسف بار اینکه اکنون در جامعه¬ی ایران فساد به لایه های مختلف اجتماعی رسوخ کرده و نظام اجتماعی را چنان دچار آنومی کرده است که دیگر امیدی به اصلاح آن نمی باشد.

    نهاد دین دیگر نهاد اجتماعی است که در ایران دچار فروپاشی شده است. امروزه ارزشهای دینی به واسطه حکومت دینی چنان در بین مردم به ویژه نسل جوان افول پیدا کرده است که از دین جز یک مناسک آن هم نزد نهادهای رسمی و حکومتی اسمی باقی نمانده است. حتی رهبران و علمای دینی هم جایگاه قبلی خود را در بین مردم ندارند و برخی هم آشفتگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حال حاضر ایران را به حکومت دینی ربط می دهند. اما ناگفته پیداست که نقش شبکه¬های اجتماعی در این استحاله ارزشی بی تاثیر نبوده است. با آمدن کرونا و تعطیلی مساجد و مراکز مذهبی مردم بیشتر به دین بدبین شده و ایمان آنها به علم و دانش به ویژه علوم پزشکی بیشتر شده است. به تعبیر اینگلهارت با پدیده «عرفی شدن دین» در ایران مواجه هستیم چون آن کارکردهای اجتماعی که قبلا دین داشت را دیگر ندارد. 

      دیگر نهاد اجتماعی که دستخوش آسیب شده، نهاد خانواده است. نهاد خانواده که امن ترین مکان برای آرامش و امنیت بود، اکنون به کانون خشونت و مناقشات اجتماعی تبدیل شده است. خانواده ای که قبلا کاستی¬های نهادهای دولتی را به دوش می کشید و آنها را جبران می¬کرد، دیگر تاب مقابله و مقاومت با این همه معضلات و مسائل بیرونی را ندارد. گویا تمامی مصائب و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به نهاد خانواده منتقل شده است.  روابط زناشویی در خانواده نه از سر مهر و عطوفت بلکه بیشتر حول تحمل همدیگر، مناقشات و مشاجرات لفظی می چرخد. شاید افزایش آمار طلاق و عدم تمایل به ازدواج در بین مجردان شاهدی بر این مدعا باشد. امروزه خیانت زن و شوهر ها در خانواده های ایران امری شایع است. درکنار این مسائل پدیده های اجتماعی دیگری چون ازدواج سفید، تجرد قطعی، هم باشی و ازدواج دختران جوان با مردان مسن پولدار به وجود آمده اند، که همگی حاکی از سست شدن بنیاد خانواده هستند. روابط والدین با تنها فرزند خانواده هم اکنون تبدیل به معضلی اجتماعی شده است. خانواده تک فرزندی که در ایران بسیار شایع است، اگر اکنون هم مسئله ای اجتماعی نباشد؛ یقینا در آینده نزدیک یک مسئله ی اجتماعی خواهد بود. پس اگر بگوییم در ایران از نهاد خانواده تنها یک خانه باقی مانده اغراق نکرده ایم. خانه ای مدرن که نقش اعضای آن تغییر کرده و این اعضا بیشتر از آنکه با همدیگر ارتباط داشته باشند هرکدام در گوشه ای از این خانه در دنیای مجازی سیر می کنند. 

      نهاد آموزش و دانشگاه هم در این فروپاشی اجتماعی نقشی به عهده دارد. اکنون در ایران از عقلانیت و ایمان به رهایی بخشی علم، هم خبری نیست؛ چرا که نهاد دانشگاه در ایران چنان دچار ناکارآمدی و آشفتگی شده است که خود به یکی از عوامل تشدید کننده فروپاشی اجتماعی تبدیل شده است. دانشگاه حکم یک بنگاه اقتصادی را دارد که از مشتری هایش پول می گیرد تا مدرک بدهد. مدرک دارانی بی¬سواد پدیده ای جدید در این کشور می باشند که لقب دکتر و مهندس را با خود یدک می کشند. به همین خاطر است که داشتن تحصیلات عالی از آمال و آرزوهای جوانان ایرانی رخت بربسته است. البته تعداد تحصیل کرده¬هایی که احساس می¬کنند عمر خود را بیهوده تلف کرده اند کم نیستند. اعضای هیئت علمی دانشگاهها که سلاله روشنفکران هرجامعه ای محسوب می شوند، درچنین وضعیتی چشم خود را بر این همه بی عدالتی و سلطه سیاسی فرو بسته و سکوت اختیارکرده اند تا مبادا از دانشگاه اخراج شوند. در ایران امروز نهاد دانشگاه که کانون تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود، به تعبیر آنتونی گرامشی به ابزاری برای هژمونی سیاسی تبدیل شده است.

یقینا به موارد بالا می توان موارد بیشتری اضافه کرد که همگی نشان از فروپاشی عمیق اجتماعی در ایران می¬دهد. می توان از کودکان کار، روسپیگری، تبعیض جنسی، ستم قومی، بی¬عدالتی و بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر نوشت که همگی مؤید این امرند که نظام اجتماعی در ایران دارد متلاشی می شود. حوزه عمومی ای وجود ندارد که مردم راجع به این مسائل با هم بحث و گفتگو کنند تا مانع از فروپاشی آن شوند. در این شرایط، بیماری کرونا و گرانی های افسار گسیخته مردم را چنان زیر فشار برده اند که دچار افسردگی و انزوای اجتماعی شده اند. همه به فکر بقای خودشان هستند و بقا تبدیل به ارزش نهایی شده است. در چنین شرایطی و با توجه به وضعیت سیاسی کشور امیدی به بهبود آن نیست. مردم به خوبی می دانند که امید به اسطوره های رهایی بخش و قهرمانان اجتماعی هم در چنین شرایطی، سرابی بیش نیست. آنها بیشتر امیدوار بودند تا یک عامل خارجی بتواند چنین شرایط ناگواری را دگرگون کند. با انتخاب بایدن به عنوان رئیس جمهور امریکا آب پاکی رو دستان لرزان مردم ریخته شد. شاید این نظر کمی عجیب باشد که مگر حل یک مسئله اجتماعی، راهکار سیاسی داد ولی اگر واقع¬بینانه نگاه کنیم تنها یک فروپاشی سیاسی می تواند جلو ی فروپاشی اجتماعی در ایران را بگیرد. 

بنفشه () ------------------------ >

Tuesday, November 17, 2020

تجاوز جنسی

شکنجه و تجاوز یکی از ابزاری است که در زندانهای رژیم ایران اسلامی برای حفظ قدرت و ایجاد رعب و وحشت برای مخالفان این رژیم میباشد شکنجه چه فیزیکی باشید یا روحی و روانی برای به زانو درآوردن و شکست حرمت نفس از طرف قدرتمندان به کار برده میشود است تحقیر جنسی و ترویج سادیسم جنسی و منش تجاوز گرانه سکس محوراز زمانی که حکومت ایران بر سر کار آمده و تا به امروز یکی از ناجوانمردانه ترین شکنجه ها و مهمترین ابزار حکومت ایران برای سرکوب مخالفانش بوده است در حکومت ایران بسیاری از مبارزان سیاسی به ویژه زنان بیشتر از همه مورد آزار و تجاوزات جنسی در بازجویی ها و شکنجه گاهها قرار گرفته اند و میتوان صراحتا اشاره به کتاب حسینعلی منتظری روحانی هفتادو نه ساله کرد که مدت ده سال جانشین خمینی _رهبر رژیم مذهبی در ایران بود که خاطراتش را در کتابی که سراسر وحشت از جنایات رژیم آخوندی است که فاش شده است که سوا از فتوای خمینی برای قتل عام های تمامی زندانیان اشاره به تجاوز دختران در زندانهای ایران امری رایج و سیستماتیک بوده است تجاوزاتی که فقط به دختران نوجوان محدود نمی شد بلکه زندانیان زن مسن رانیز شامل میشد و به دستور خمینی قبل از اعدام دختران باکره باید به آنها تجاوز شود تا به بهشت بروند.در اینجا آیا فرقی بین رژیم ضد زن قرون وسطایی و اعرابی که دخترکان را زنده به گور میکردند وجود دارد؟؟؟؟>فقط و فقط یک لحظه تصور کنیم آن لظات از زندگی دردناک دخترکان بی گناه که در آن شکنجه گاههای رژیم ایران و بازجوهای بی رحم چه زجری را کشیده و متحمل شده اند. بنفشه کریم زاده