سهم زن از زندگی؟؟ هیچ
در دوران قدیم بیزار بودن و داشتن نفرت از زن آشکار بود و زن اجازه ی ورود و همفکری با مردان جامعه را نداشت. در کمتر آیینی به چشم می خورد که به برابری زن و مرد اشاره شده باشد. اما انچه در دفتر تاریخ به جای مانده اشاره به وضعیت زنان در دوران باستان دارد و آن آیین زرتشتی که آشکارا برابری زن و مرد را اطلاع می دهد و دلنوشته های تخت جمشید نیز حاکی از آن است که زنان همانند مردان در جامعه حضور داشته اند و در دوره ی ساسانیان نیز اشاراتی به فرمانروایی دو پادشاه زن شده است. اما زن را در کشورهای جهان سوم می توان اینگونه تصور کرد که بزرگترین جرم در اینگونه جوامع زن بودن است . درچنین جوامعی نخستین هویتی که برای یک زن در نظر گرفته ی شودهمان هویت سنتی است و مجبور به قبول ارزشهایی است که بر پایه و اساس این سنتهای قدیمی دایرمی باشد. هنوز هم در بسیاری از مناطق به چشم می خورد که از سنتهای نیاکان وسبک عشیره ای پیروی می کنند و دختر حق اختیار شوهر را ندارد وهر کسی را که پدر خانواده اختیار کند همان است . پس می توان گفت که به نوعی همچون یک کالا خرید و فروش می شود .
پیش از بعثت پیامبر اسلام مردم دنیا درآتش جهل وناآگاهی می سوختند و دختران هیچ گونه ارزشی نداشتند به طوریکه اگر خانواده ای پسر به دنیا می آوردند فقیر هم بودند چون پسر بود می بایست سرپرستی وی را به عهده می گرفتند. اما اگر دختر بود باید زنده به گور می شد واین بی وجدانیهایی که درسراسر جهان به چشم می خورد از آثار به جای مانده ی آن دوران می باشد. زمانی که ضرب المثلهایی را برای زنان به کار می برند نشانی جز فقر فرهنگی واهانت به دستاوردهای تمدن بشری دیده نمی شود.
به عوان مثال در جایی دیده می شود :
زن بلاست ولی هیچ خانه یی بی بلا نباشد.
یا در جایی دیگر خدایا هیچ کس را گرفتار قرض و زن مکن .
زنان باید درخانه مانند و زایند شیران نر.
اما همه ی این موارد پوچ گرایی بیش نیست. زن هم یک انسان است و باید آزادانه بیندیشد و زندگی کند و نه اینکه وظیفه ی زن صرفا پخت وپز یا شست و شو وبچه داری داریست بلکه باید از نظر حقوق اجتماعی و انسانی با مردان برابر باشند و با همکاری یکدیگر که کل وظایف و مشکلات زندگی را به دوش بکشند.
اما تبعیض علیه زنان را در برخی موارد نباید صرفا به ممالک اسلامی وکشورهای جهان سوم محدود کرد.چرا که هنوز هم در بسیاری از کشورهای پیشرفته ی جهان شاهد تبعیضاتی علیه زنان هستیم.اما این کشورها با مطرح ساختن برنامه های تبلیغاتی و اعمال انواع ترفندهای سیاسی سعی در کمرنگ کردن برخی مسایل مربوط به زنان می باشند. اما بازهم در بسیاری از روابط اجتماعی زنان برکشورهای جهان سوم ارجحیت دارند ونمی توان کشورهای در حال توسعه را با کشورهای جهان سوم در رابطه با حقوق زنان مقایسه کرد.
آنچه باید درقوانین اساسی این کشورها ایجاد و یا اصلاح شود اجازه ی حضور به زنان در عرصه های مختلف جامعه است.
چرا که نیمی از جمعیت هر کشور را زنان تشکیل می دهند و نباید آنها را ندیده گرفت و نادیده گرفتن زنان یعنی نابودی جامعه و مساله ی دیگر قرار دادن زن به عنوان انسان دوم و هیچ اصولی نیست که جوامعی که ادعای آن را دارند که زن همانند برابر است به عنوان یک انسان درجه دو شناخته شود.
بسیاری بر این باورند که خود زنان نیز کم کاری می کنند و آنچنان فعالیتی در جامعه ندارند . درست است زنان هم بدون خطا نیستند اما نباید ناعادلانه داوری کرد . زنی که زمانی چشم به جهان می گشاید و در خانواده یی بزرگ می شود که بین او و برادرانش تفاوت گذاشته می شود بعد توسری می خورد و او با این ترس بزرگ می شود . بنابراین با چه امیدی و با کدام پشتوانه ای فعالیت کند و رویاروی جامعه ای شود که همه تا به زنان می رسند تمرین گرگ بودن را می کنند. افسوس که زن در سرزمین ما از خواسته هایش می گذرد. ناراحتی هایش را پنهان می کند و می سوزد و می سازد و می بازد ...
اگر زنان در کل جوامع برابر بودند شاید دیگر نیازی به نوشتن مقالات و کتب در جهان و به وجود آمدن سازمانهای فمینیستی نبود. همانگونه که افلاطون در فلسفه ی خود به صورت مفصل به زن وجایگاه آن پرداخته است. اگر چه زنان در این فلسفه می توانند همانند مردان به نگه بانی از شهر بپردازند و جزء طبقات مشخص جامعه شناخته شوند. اما باز در فلسفه ی افلاطون بیشتر شبیه به یک گوسفند پرورشی و تحت یک نظم برای مردان و جامعه بچه می زاید.
بازهم شاهدیم که حتی فلاسفه نیز طبق ادعاهایی که داشته اند با تبعیضات خاص خود را نسبت به این موجود ضعیف داشته اند. این نگرشهای مرد سالارانه که در بسیاری از جوامع حاکم است با هیچ چیزی تغییر نمی کند مگر طبیعت. چون حقی که زن امروزی از زندگی دارد بر جامعه هم نیازمند آن می باشد برقراری عدالت جنسیتی است . یعنی زن زندگی در کنار مرد زندگی و جامعه ای مفید واقع می شود که در کنار مردان زنان هم فعالیت داشته باشند و در راه آزادی و پیشرفت جامعه تلاش کنند و زن نیز همانند مرد حق زندگی دارد .
حق زندگی را در تو ای زن که مقدس ترینی کشته اند.
بر سرت کفنی سیاه نهاده اند
لبخند پر از مهرت
روی زیبایت تار موهایت
بر تو مثل میوه ی بهشت
ممنوع شده است.
وقتی از جهان هم می روی از حقی برخوردار نیستی و حقت نیست که عکسی را بر اعلامیه ی مرگت چاپ کنند.
و تو حق نداری مالک تن خود باشی.
........................
و تمایل دارم که نوشتارم را با دو مصرع از پروین اعتصامی شاعر پر آوازه ی ایرانی به پایان برسانم که به زیبایی می نویسد:
در عدالت خانه ی انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود ...
بنفشه کریم زاده
/div>