فقط "نصف دیه "به آنها تعلق گرفت چرا؟مگر این دانش آموزان مداویشان به پایان رسیده بود.یا به خاطر همدردیهای زیاد و پر از محبت دولت و کمکهای بی دریغ صورتهای چروک شده زیبایشان که نیاز به جراحی های زیادی داشت به اتمام رسیده و نیازی به پول و کمک مالی ندارند.جواب تمام این سوالها و صدها سوال دیگر در یک کلمه خلاصه میشود "جنس مونث" وای بر ما زنان ایران که نیمی از جمعییت این اجتماع هم هستیم از چه بنالیم و از چه ننالیم. پانزدهم آذر سال 91 بود که دختران چهارم دبستان انقلاب اسلامی روستای شین آباد در حالی که سرمای اول زمستان رسیده و نرسیده خود را به زیر بالهای این کودکان بی گناه،و بی خبر از چکه چکه نفت بخاری نفتی کلاس دراین عصر.خودرابرای رفتن به کلاس آماده میکردند که با دست نحیفشان مداد را در دست گرفته و صفحات دفترشان را برای رقم زدن سرنوشت شان پر کنند.اما بی خبر که چکه های بخاری نفتی ورقی دیگر را برایشان رقم زده بود که کلاس درس شان تبدیل به فواره های آتش شد وخلاص.28 تن از این دختران دچار سوختگی شدید شدند و دو تن از آنان نیز بر اثر سوختگی شدید جان خود را از دست دادند .سوختن این کودکان که امید و آرزوی خانواده هایشان بودند یکی دیگر از جنایات این رژیم است که هیچ آینده ای از سوی دولت برای آنان تامین نشده است .این کودکان با نفت کشور خودشان سوختند نفتی که به اکثر کشورهای جهان فروخته میشود پس سهم اینان از فروش این نفت چه شد.آری سهم آنان از این نفت سوختن در آن بود.این همه سرمایه که حتی حاضر نیستند دیه آنها را کامل بپردازد و یا اینکه حداقل خرج مداوایشان را پرداخت کند تا وقتی که بزرگ شدند حسرت رفتن جلوی آینه و وارد شدن در اجتماع بر دلشان نماند.تمام رویا های کودکانه شان درکلاس درس سوخت و بزرگ شدنشان پر از آه و درد است و صورتک زیبایشان مثل یک تکه کاغذ جمع شده است اینان از آن بخاری چه می خواستند غیر از یک ذره گرما برای گرم کردن تن نحیفشان،نگاه کردن سیمای دختران شین آباد دلی میخواهد از سنگ 45 تا 50 درصد بدنشان سوخته است و زیبای شان .....این دختران دیگر شور و شوق رفتن به مدرسه را ندارند هر کدام از آنها درد دلی دارند ،یکی نمی خواهد جلوی آئینه برود و یکی دیگر میخواهد فقط تنها باشد چون دستانش سوخته و برای اینکه عفونت نکند باید همیشه باند پیچی باشد این فاجعه در کشوری که سهم گاز ملت برای همسایگان فرستاده میشود واین در حالی است که هنوز بسیاری از شهرها و روستاها از بخاری نفتی استفاده میکنند آن هم نوع چکه ای فاجعه بزرگی است .هر چند در اوائل قرار بود خدمات بیمه ایران به دانش آموزان حادثه دیده فراتر از تعهدات قانونی و تکلیفی قرارداد انجام گیرد اما حالا دیه آنها نصف شده به خاطر مونث بودن به خاطر اینکه دختر هستند .تبعیض از این آشکارتر آنهم برای کسانی که نیمه جان و نصف هستند حداقل در این مورد کوتاهی نمیکردیدو تبعیض قائل نمی شدید.همه اینها به جای خود دلم از این میسوزد که در این فاجعه یک ابراز همدردی از سوی دولت به خانواده های این دانش آموزان نشد .کاش همانطور که ریاست جمهوری ایران یک نامه ابراز همدردی برای ملت آمریکا که این نامه را از طرف ملت ایران به آنها نوشته و تسلیت گفته اید و ابراز امیدواری کردید که روزی برسد که ملتها در جهان سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند برای اتفاقی که در یکی از مدارس آمریکا اتفاق افتاده بود. وکا ش اگر در محل حادثه هم حاضر نشدید با خانواده هایشان دیداری میکردید و پیام تسلییتی به خانواده های داغدیده می فرستادید اما دریغ از یک ذره تکان دادن و خم به ابرو دادن، که چگونه دانش آموزان شین آباد معصومانه و با چه سختی و دردی در آتش سوختند و فقط گفتند که ماجرا را آنقدر بزرگ نکنید این اتفاقات عادی است و ممکن است در هر کجای دنیا اتفاق بیافتد.عزیزان دورانی که شما در آن سوختید سر آغاز زندگی شما بود و دوران شیطنت های شما،دوران حساسیت،حساسییتی که کوچکترین خاطره تلخ و تصویر منفی تا لحظه مرگ به همراه میماند.از کدام درد شما بگویم.از بی کفایتی آموزش و پرورش،از سهم تان درگاز و نفت کشور.ببخش اگر مدرسه برای تو امن نبودو تو "ندانستی"از ظلمی که بر جسم نحیفت شده و تو کلامی بر زبان نیاوردی.هرچند تمام این نوشته ها در برابر درد این کودکان و داغ بر دل خانواده هایشان هیچ است اما کودکان سرمایه های اجتماعی فردا هستند و حمایت از آنها و حقوقشان از حساسییت خاصی برخوردار است حتی به رغم این حساسییت،نقض حقوق آنها آسانتراز دیگران صورت میگرد.خیلی سخت است وقتی که دیدن برخی وقایع که رنج ها و آرزوهائی دارد،اما سخت تر از آن بی کفایتی دولت نسبت به کودکان است کودکانی که در آتش سوختندو حال قربانی تبعیض جنسییتی از همان دوران کودکی شدند.
ارسال شده از : بانو کریم زاده