همیشه مبارز بوده اند و مبارزه کرده اند، در تمام طول تاریخ ، اما تاریخ داستان آنها نیست چون قلم زبان آنها نبوده است، هیچ گاه ثبت نشده اند، بی هویت، بدون تاریخ،آری خواهر آذربایجانی ام را میگویم، همانند خواهرکردم یا خواهر گیله کی ام و همان طور خواهر لرم.درباره خواهر آذربایجانی ام می نویسم که توان آن را ندارد آزاد زندگی کند، به زبان مادری اش
بخواند و بنویسد چون جامعه ام بیمار است ،از واژه جامعه استفاده کردم نه حکومت،زیرا حکومت بخشی از جامعه است و چون جامعه پذیرای این حکومت هست و خوبی و بدی این حکومت را تحمل میکند و با آن میسازد.نوشتن در میان قومییتهای غیر فارس در ایران یعنی همه چیز، یعنی هویت، یعنی تفکر،یعنی بودن، و تنها این قلم است که بر روی صفحات یاریمان میکند و همراهمان است و بیمار نیست که هر بار برای زنان با اقلییتهای متفاوت تصمیمی بگیرد از انتخاب لباس گرفته تا دخالت در مسائل شخصی و هزاران برنامه دیگر.اما گویی قلم یارای من نیست ،چون نوشتن در باره زن آذربایجانی است ،اما نوشتن به زبان فارسی، در مورد شیرزنان گمنامی که با وجود تحولات بسیار، همواره مدافع ارزش های ملی و دینی بوده اند، گاهی درقامت علم و گاهی در لباس رزم و گاهی در قامت نان آور خانواده و چه بسیار زنانی که در زندان ها قربانی تبعیض جنسی و قوانین نابرابری مذهبی ستیزشده اند و محکوم به اعدام و یا سنگسار شده اند و با کابوس آن شب را به صبح میرسانند.از زنان غیور و ناشناخته و شیرین تر از آن نگاه کردن به تاریخ و جنبش های 100ساله زنان ایرانی است که در دل تاریخ نهفته اند.شیر زنی همچون زینب پاشا،زن ناشناخته که بر خلاف سنت غلط خانه نشینی،در تاریخ درخشید و علیه ظلم واستبداد مبارزه کرده است و شاعری بزرگ همچون پروین اعتصامی که بیشتر اشعارش در مورد زنان دل شکسته ایرانی است.و می نویسم که بگویم شما تنها نیستید و ما هم مثل شما محروم هستیم از حق آزادی بیان. در طول تاریخ جنبش های زیادی در میدان سیاسی ایران رخ داده است و زنان آذر بایجان هم در این جنبش ها نقش چشم گیری داشته اند و در سایه زنانی بوده است که در زندان ها انواع شکنجه ها را به جان خریده اند و همه این تلاشها برای تغییر نگرش و به دست آوردن حقوق زنان بوده است،نگرشی که تا بوده زن را جنس دوم دانسته و ناعدالتی هایی که در جامعه باعث به وجود آمدن تبعیض شده است. حزب ها و جنبش های زیادی در مسیر بهبود شرایط ملت های غیر فارس در ایران و حرکت های بیشماری داشته اند و چون ساختار جامعه ساختاریست که با هدف فارسی سازی بنیان شده است در سایه این ساختار و تبعیض های حاکم، زنان آذربایجان دستخوش تحمیلات بسیار بوده اند. و به عبارتی دیگر در ایران .تنها باید"زن" بود به دور از هرگونه هویت ملی یا مذهبی.
مشکلات و مسائل بسیاری همیشه در سر راه زنان آذربایجان بوده است و حتی با قاطعییت میتوان گفت به مراتب بیشتر از زنان فارس مرکز نشین میباشد و به دلیل اینکه ترک زبان هستند در جامعه و بر اساس سنت غلط شهروند درجه دوم به حساب می آیند به دلیل زبانشان و زنان به دلیل زن بودن جنس دوم محسوب میشوند و یک تبعیض آشکار است و این تبعیض یعنی تبعیضی مضاعف.
یک زن ترک به خاطرترک بودنش حق تحصیل به زبان مادری اش را ندارد و این نیز خود باعث کاهش میزان تحصیلات در بین جوانان ملت آذری میشود و مرد سالاری حاکم برمحیط نیز شرایط تحصیل در دانشگاهها را برای زنان سخت میکند پس باز زنان آذربایجانی از داشتن تحصیلات عالیه در برابر زنان فارس زبان محروم میباشند.
زنانی غیور که با انجام دادن حرکت های ملی به نشانه اعتراض با زن ستیزی از پای ننشسته اند و در کمپین یک میلییون امضا بعد از تهران ، اولین شهر فعال ایران بود اما باوجود همه جنبش ها و فعالییتهای این زنان باز بسیاری از مسئولان و فعالان بر این باورند که مسئله زن یک مسئله فانتزی است ، و باید دنبال مسائل مهمتری از جمله مشکلات "فقر"و"زندان" بود نه مسئله "طلاق و حضانت"پس موقعییت زنان چه میشود ، مگر زنان جزئی از این ملت نیستند،زنان ترک به دنبال جایگاه بهتر از زنان و قومییتهای دیگر ایران نیستند و فقط به دنبال برابری و رفع ستم جنسی هستند و مساله زن را در جهت پیشبرد اهداف خود زنان به کار میگیرند و جنبش هایی که داشته اند نسبت به همه مسائل برتری داشته و آگاهی زنان را نسبت به "فقر" "اختلافات طبقاتی" و مسائلی که فقط ضربه اش به زنان وارد میشودرا بالا برده اند و این خود یک همکاری واقعی میان زنان آذربایجانی است، اما زمانی شکل واقعی به خود میگیرد که زنان مشکلات و مسائل مرتبط به خود را کاملا بشناسند، ، و این مبحث "مرد برتر و زن ضعیف تر" از میان برداشته شود.
به امید روزی که زن ستیزی ریشه اش در میان تمام ملت ها خشکیده شود