Thursday, September 25, 2014

زن آذربایجانی را بهتر بشناسیم

همیشه مبارز بوده اند و مبارزه کرده اند، در تمام طول تاریخ ، اما تاریخ داستان آنها نیست چون قلم زبان آنها نبوده است، هیچ گاه ثبت نشده اند، بی هویت، بدون تاریخ،آری خواهر آذربایجانی ام را میگویم، همانند خواهرکردم یا خواهر گیله کی ام و همان طور خواهر لرم.درباره خواهر آذربایجانی ام می نویسم که توان آن را ندارد آزاد زندگی کند، به زبان مادری اش
بخواند و بنویسد چون جامعه ام بیمار است ،از واژه جامعه استفاده کردم نه حکومت،زیرا حکومت بخشی از جامعه است و چون جامعه پذیرای این حکومت هست و خوبی و بدی این حکومت را تحمل میکند و با آن میسازد.نوشتن در میان قومییتهای غیر فارس در ایران یعنی همه چیز، یعنی هویت، یعنی تفکر،یعنی بودن، و تنها این قلم است که بر روی صفحات یاریمان میکند و همراهمان است و بیمار نیست که هر بار برای زنان با اقلییتهای متفاوت تصمیمی بگیرد از انتخاب لباس گرفته تا دخالت در مسائل شخصی  و هزاران برنامه دیگر.اما گویی قلم یارای من نیست ،چون نوشتن در باره زن آذربایجانی است ،اما نوشتن به زبان فارسی، در مورد شیرزنان گمنامی که با وجود تحولات بسیار، همواره مدافع ارزش های ملی و دینی بوده اند، گاهی درقامت علم و گاهی در لباس رزم و گاهی در قامت نان آور خانواده و چه بسیار زنانی که در زندان ها قربانی تبعیض جنسی و قوانین نابرابری مذهبی ستیزشده اند و محکوم به اعدام و یا سنگسار شده اند و با کابوس آن شب را به صبح میرسانند.از زنان غیور و ناشناخته و شیرین تر از آن نگاه کردن به تاریخ و جنبش های 100ساله زنان ایرانی است که در دل تاریخ نهفته اند.شیر زنی همچون زینب پاشا،زن ناشناخته که بر خلاف سنت غلط خانه نشینی،در تاریخ درخشید و علیه ظلم واستبداد مبارزه کرده است و شاعری بزرگ همچون پروین اعتصامی  که بیشتر اشعارش در مورد زنان دل شکسته ایرانی است.و می نویسم که بگویم شما تنها نیستید و ما هم مثل شما محروم هستیم از حق آزادی بیان. در طول تاریخ جنبش های زیادی در میدان سیاسی ایران رخ داده است  و زنان آذر بایجان هم در این جنبش ها نقش چشم گیری داشته اند و در سایه زنانی بوده است که در زندان ها انواع شکنجه ها را به جان خریده اند و همه این تلاشها برای تغییر نگرش و به دست آوردن حقوق زنان بوده است،نگرشی که تا بوده زن را جنس دوم دانسته و ناعدالتی هایی که در جامعه باعث به وجود آمدن تبعیض شده است. حزب ها و جنبش های زیادی در مسیر بهبود شرایط ملت های غیر فارس در ایران و حرکت های بیشماری داشته اند و چون ساختار جامعه ساختاریست که با هدف فارسی سازی بنیان شده است در سایه این ساختار و تبعیض های حاکم، زنان آذربایجان دستخوش تحمیلات بسیار بوده اند. و به عبارتی دیگر در ایران .تنها باید"زن" بود به دور از هرگونه هویت ملی یا مذهبی.

مشکلات و مسائل بسیاری همیشه در سر راه زنان آذربایجان بوده است و حتی با قاطعییت میتوان گفت به مراتب  بیشتر از زنان فارس مرکز نشین میباشد و به دلیل اینکه ترک زبان هستند در جامعه و بر اساس سنت غلط شهروند درجه دوم به حساب می آیند به دلیل زبانشان و زنان به دلیل زن بودن جنس دوم محسوب میشوند  و یک تبعیض آشکار است و این تبعیض یعنی تبعیضی مضاعف.
یک زن ترک به خاطرترک بودنش حق تحصیل به زبان مادری اش را ندارد و این نیز خود باعث کاهش میزان تحصیلات در بین جوانان ملت آذری میشود و مرد سالاری حاکم برمحیط نیز شرایط تحصیل در دانشگاهها را برای زنان سخت میکند پس باز زنان آذربایجانی از داشتن تحصیلات عالیه در برابر زنان فارس زبان محروم میباشند.
زنانی غیور که با انجام دادن حرکت های ملی به نشانه اعتراض با زن ستیزی از پای ننشسته اند و در کمپین یک میلییون امضا بعد از تهران ، اولین شهر فعال ایران بود اما باوجود همه جنبش ها و فعالییتهای این زنان باز بسیاری از مسئولان و فعالان بر این باورند که مسئله زن یک مسئله فانتزی است ، و باید دنبال مسائل مهمتری از جمله مشکلات "فقر"و"زندان" بود نه مسئله "طلاق و حضانت"پس موقعییت زنان چه میشود ، مگر زنان جزئی از این ملت نیستند،زنان ترک به دنبال جایگاه بهتر از زنان و قومییتهای دیگر ایران نیستند و فقط به دنبال برابری و رفع ستم جنسی  هستند و مساله زن را در جهت پیشبرد اهداف خود زنان به کار میگیرند و جنبش هایی که داشته اند نسبت به همه مسائل برتری داشته  و آگاهی زنان را نسبت به "فقر" "اختلافات طبقاتی" و مسائلی که فقط ضربه اش به زنان وارد میشودرا بالا برده اند و این خود یک همکاری واقعی میان زنان آذربایجانی است، اما زمانی شکل واقعی به خود میگیرد که زنان مشکلات و مسائل مرتبط به خود را کاملا بشناسند، ، و این مبحث "مرد برتر و زن ضعیف تر" از میان برداشته شود.
به امید روزی که زن ستیزی ریشه اش در میان تمام ملت ها خشکیده شود

Thursday, September 11, 2014

یورش به زنان

با روی کار آمدن دولت روحانی و تاکید پررنگ حکومت برای دو واژه "تدبیر"و"امید" برای این بود که اعتماد به نفس را در بین مردم نسبت به دولت و داشتن تفاوت با دولتهای قبل ایجاد کند اما چیزی جز پیاده کردن سیاستهای حاکمان،در جهت عقب راندن زنان نبود و همه بهانه ای دائمی برای یورش به زنان و پیاده کردن خشونت نسبت به زنان میباشد .دو واژه ای که هیچگاه جامه عمل نپوشاند.
و تا این حکومت بوده برای زنان این موارد را به ارمغان داشته از جمله: حذف زنان از بازار کار.حذف تدریجی زنان .حذف رشته های دانشگاهی.حذف دختران از بازار کار.سالم سازی محیط. و در کل تلاش حاکمییت برای پاک کردن زنان از سطح جامعه و جدیدا یورش به زنان.

هنوز مهر تفکیک جنسییتی در شهرداری که از سوی سردار محمد باقر قالیباف ابلاغ شده بود خشک نشده  که این ممنوعییت تازه را نیز برای اشتغال زنان مطرح کرده اند و این ممنوعییت چیزی نیست جز محروم کردن زنان در حوزه های عمومی .پس در چنین جامعه ای استقلال زنان چگونه حفظ میشود؟
اشتغال زن در جامعه ایرانی با مشکلات زیادی روبرو است و این مشکلات روز به روز رو به فزونی است اما با همه این موارد رئیس پلیس اماکن نیروی انتظامی اشتغال زنان در کافی شاپ ها،قهوه خانه ها و فضای عمومی ،سفره خانه های سنتی را طبق قانون منع کرده است .
وطبق گفته های خلیل هلالی "به طور کل اشتغال زنان در قهوه خانه ها ممنوع است و اگرچه اخذ پروانه کسب قهوه خانه ها از سوی زنان بلامانع است .ولی زنانی که تقاضای اخذ پروانه کسب قهوه خانه را دارند باید مردانی را به عنوان مباشر خود در این مکان معرفی کنند.چرا که طبق قانون ،تردد و اشتغال زنان در داخل قهوه خانه ها ممنوع است و حتی اگر آنها صاحب پروانه کسب باشند".و همچنین اضافه کرد :باتوجه به اینکه خدمات در سفره خانه های سنتی به خانواده ها نیز ارائه میشود تردد خانم ها در آن اماکن بلامانع است . و همچنین اشتغال زنان در فضاهایی مانند آشپزخانه و سفره خانه ها نیز ممنوعییتی ندارد .ولی اشتغال در فضای عمومی این اماکن ممنوع است.
ما بعضی وقتها نزد خودمان فکر میکنیم که همه چیز بر وفق مراد است وهمه سعی میکنند که اوضاع جامعه را رو به بهبودی هدایت کنند،اما ما غافلیم ،غافل از اینکه همه اینها یک فاجعه بزرگ تاریخی است .حکومت هیچگاه به نفع زنان قدم برنمیدارد.و بعضی وقتها که خبراز لایحه میدهند به نفع زنان از جمله اینکه ،مرخصی زایمان افزایش می یابد، رفاه برای زنان،بیمه کردن زنان .همه اینها و موارد دیگر به چه ختم میشود به ایجاد رشته های خانه داری ،کاهش ساعت کاری که زنان اذیت نشوند ،پس چرا ساعت کاری مردان را کاهش نمیدهند،آیا زنان از دیدگاه ودر خور نگاه این حکومت ،انسانی ترند،یا اصلا آنها انسان نیستند و یا خیر این لایحه ها مواردی از پیش تعیین شده هستندبرای رسیدن به اهدافی خاص؟
اما همه این موارد نشان دهنده این است که ما زنان باید یک فاجعه بزرگ را در پیش روی خود ببینیم ،همه میدانیم که کار جوهره ی انسان است،انسان را میسازد و استقلالی که ما زنان از کار کردن و حضور در اجتماع بدست می آوریم بزرگ ترین دستاورد برای رهائی از جامعه مرد سالاری میباشد و زن میخواهد این را ثابت کند،که جنس دوم نیست و با کار کردن خود را از قید و بند و تکیه اقتصادی بر همسرش نجات دهد، و از نگاههای تبعیض آمیز رهایی یابد.
و اما حذف زنان از جامعه مختص به یک دوره خاص  و یک دولت خاص نیست .این یک سیاست است که حاکمییت ایران در طی سی و چند سال گذشته در پیش رو گرفته است ، و نقش مادر بودن و همسرخوب بودن را در اولویت برای زنان قرار داده است ،هرچند جنبش زنان برای حمایت از زنان در ایران فعالییتهایی را نیز انجام میدهند اما تبعیض ها و لایحه های هر روزه مجلس آنقدر زیاد هستند که تنها میتوانند روی یک سری مسائل فعالییت داشته باشند و زنان در این میان باز پشت شان خالی میماند و زنان میمانند و دولت.بر اساس گزارشات مراکز آماری تنها 14.1درصد جمعییت زنان ایران فعال اقتصادی هستند که 30  درصد از میانگین جهانی کمتر است  و ایران به لحاظ فعالییت اقتصادی زنان در رتبه 116 قرار دارد و تا زمانی که نگاه سنتی-مذهبی حام بر ایران ،زنان را در محدوده خانه قرار دهد همچنان زنان ایرانی از تبعیض های پنهان و آشکار رنج میبرند ، و روز به روز حکومت این این تبعیض ها را گسترده تر میسازد.هرچند زنان نیمی از اجتماع هستند و نمی توان نقش آنها را در آفرینش ثروت ملی و تولید ناخالص داخلی نادیده گرفت، و حذف زنان از چرخه اقتصاد و خانه نشین کردنشان،به معنای نصف کردن تولیدات و سرمایه مملکت است .و این یورش به زنان از سوی دولت به تشویق بسیاری از افراد سودجو و بی اخلاق هستند و باعث سو استفاده از زنان در محیط های غیر قانونی،می انجامدو فرصتهای شغلی زنان را در اجتماع کاملا از بین میبرد و مسئولان به جای قوانین تبعیض آمیز ،در بهبود شرایط کار و نهادینه سازی فعالییت کنند و بدانند که زن جنس دوم نیست و موجودی آزاد و اجتماعی است و میخواهد رشد کند .و به جای اینکه چادر سیاه بر سر زنان افکنند و آنها را در کنج آشپزخانه بگنجانند.باید راههایی را که جایگاه انسانی زن را به نمایش میگذارد، بازتر کرده و واهمه ای از پیشرفت زنان نداشته باشند.



نوشته:بنفشه کریم زاده

Sunday, September 7, 2014

خشونت به خاطر زن بودن


خشونت علیه زن پدیده ای است که در آن زن به خاطر جنسییت خود ، مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس دیگر واقع میگردد.در طول تاریخ بشرییت رخدادهای زیادی روی داده است، وضعییت های ناگوار که هر روزشاهد یک مصیبت تازه هستیم، نسل کشی انسانهای بی گناه، نقض حقوق بشر، خشکسالی های پی در پی،جنگ، شکنجه،ایدز، ابولا، اما هر چند مقاومت کردن در برابر این فجایع بسی دشوار است باید تحمل کرد اما زنان دنیای امروز ناچاربه مقاومت هستند، هرروز خشونت علیه زنان و رفتارهای وحشیانه افزایش می یابد.خشونت وشکنجه هایی که بر روی بدن نحیف زنان در این دنیای بی رحم مانده و می ماند،خشونت علیه زنان محدود به تمام جوامع بشری است و جاو مکان مشخصی ندارد،در خانه،خیابان و حتی محل کار با آن روبرو هستند.خشونت یک مساله جهانی است به طوری که 30تا35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جنسی شوهرانشان قرار میگیرند و 15تا25 درصد هنگام بارداری مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و از هر 10زن قربانی سه نفر توسط شوهر یا سایر مردان کشته میشوند.درشیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند و 41 درصد زنان در هند بر اثر آزار جسمی شوهرانشان دست به خودکشی میزنند.در بنگلادش بیش از 50 درصد قتل ها ،ناشی از خشونت مردان است و در ایران هم طبق آمارهای ملی 66 درصد زنان از اول زندگی مشترکشان ،حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفته اند .اما دردناک تر از همه این است که در عراق علاوه بر قتلهای ناموسی،درسایه جنگ های طولانی واین همه آواره از پیر،جوان،مرد،زن و کودک،این زنان و کودکان هستند که از هر قشری آسیب پذیرترند که باید در اردوگاهها،کوهها و خیابان ها زندگی کنند اما غم انگیزترین واقعییت این بی رحمی در عراق استفاده از تجاوزات جنسی زنان و کودکان به عنوان حربه جنگی است که نزدیک به دو هزار زن را گرفته به آنها تجاوز کرده و بعد مثل یک برده به فروش میرسانند،به طوریکه هفتصد زن را صد و پنجاه دلار فروخته اند.عامل اصلی خشونت را میتوان در تبعیض یافت که مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی میشود و خشونت هم ریشه در تبعیض دارد.ظلم هایی که در حق زنان میشود در جای جای این دنیا آنقدر بی رحم هستند که بشرییت حتی توان گفتن و فکر کردن در مورد آنها را ندارد.زنان در زندگی روزمره خود،فشارهای زیادی را در همه جنبه های زندگی از فرهنگی و اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی منحمل میشوند.این فشارها همیشه با زن بوده و نوعی وحشت را در زن ایجاد میکند وحشت از تبعیض و خشونتی که در آینده در انتظارشان است ، که اعتماد به نفس،امکان برنامه ریزی در آینده و حتی تصویرآنها از جامعه و خود را از آنها سلب میکند.و درد های ناگفته در زندگی شان از بی عدالتی آشکار است و مثل یک کابوس با آنها می ماند و هیچ وقت آشکار نمیشود. ناآرامی های سیاسی درجامعه به شیوه ای تنظیم میشود و زنان را سرکوب میکنند ،که حتی آزادی های فردی اجتماعی با توجه به قانون برایشان وضع میگردد و در مواردی همچون حجاب،حضانت، و زنان در جامعه ما همیشه با هر حرکت سیاسی و آمدن هررئیس جمهور، میزان اعمال و فشاربر آنها افزایش می یابد.
واما ناآرامی های اجتماعی هم به گونه ای است که همیشه در کمین زنان است و در جاهای مختلفی مورد سو استفاده قرار میگیرند،به طوریکه حتی در محل کار نیز راحت نیستند و هیچ تلاشی برای تامین امنییت اجتماعی در اماکن عمومی صورت نمی گیرد،و در این میان با طرح های تفکیک جنسییتی این امان را به مردان میدهند و در واقع نوعی پیام به مردهاست که رفتار آزار دهنده شما مثل(متلک به زنان و آزارجنسی) طبیعی است ومردان اختیاری بر رفتارهای خود ندارند و تنها راه جدا کردن مردها و زن ها در مکان های عمومی است و با این شیوه میگویند که زنان اینطور اذیت نمیشوند.
اما تا دنیا بوده زن همواره به عنوان یک کالا به شمار رفته،اما باز با وجود این همه خشونت و کم گرفتن زنان،امروزه شاهد هستیم که بسیاری از این زنان در جایگاههای بلندی قرار گرفته اند و به عنوان رهبران محلی و حامیان حقوق بشر تبدیل شده اند.وقتی در جامعه خشونت افزایش یابد در شکل های مختلف به عنوان یک هدف پذیرفته میشود،پس دلایل بنیادی آن را باید در لایه های فردی و اجتماعی جستجو کردو در واقع خشونت وجه منفی و روانی هر انسانی است که عوامل زیادی چون ،عصبانییت ،تهدیدو شخصییت در شکل گیری آنها نقش داشته ،به طوریکه بسیاری از کسانی که همسران خود رامورد آزارهای جسمی و غیره قرار میدهند کسانی هستند که در کودکی شاهد خشونتهای خانوادگی پدرو مادرانشان بوده اند و بازتابی از گذشته آنهاست. و اما مساله خشونت در ایران ازحد یک مساله اجتماعی عبور کرده و به یک آسیب و معضل بزرگ در جامعه تبدیل گشته و هیچ قانونی برای رفع خشونت علیه زنان رفع نگردیده است،به طوریکه استانهای کردستان و ایلام وآذربایجان غربی درکشوربالاترین ارقام ،قتل زنان به دست خانواده(برادر،پدروشوهر) خودکشی و خودسوزی زنان را به خود اختصاص داده است و زنان با بدترین نوع خشونت (خشونت خانوادگی) که شامل خشونت فیزیکی،جنسی،روانی،محرومییت و محدودیت میباشد روبرو هستند و بر طبق آمارها:78 درصد زنان مورد سیلی زدن.80 درصد مورد مشت و لگد.57 درصد خفه کردن.57 درصد کتک زدن با وسیله 65 درصد پیچاندن دست و کشیدن مو .70/7 درصد هل دادن . در استان آ.غ مورد خشونت خانگی قرار گرفته اند.
به گفته ویل دورانت:مهمترین حادثه قرن بیستم،نه انقلاب روسیه بلکه بهبودوضع زنان -یعنی نیمی از ساکنین زمین است.
وجود کنوانسیون ها یکی از دلایل بهبودحقوق"نیمی از ساکنان زمین "است و بسیاری از کشورهای جهان از جمله 191 کشوربه عضویت این کنواسیون"کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیع زنان" در آمده اند. که بر اساس این کنوانسیون هر گونه تبعیض علیه زنان باید از بین برود و در این میان حکومت ایران به همراه سودان و سومالی تنها کشورهایی هستند که به عضوییت این کنوانسیون در نیامده اند.با نپذیرفتن این کنوانسیون چه حقوقهایی از زنان سلب میشود؟ بر اساس این کنوانسیون هر کشوری که عضو آن باشد زن و مرد باید برابرو بدون تبعیض باشند اما آنچه در ایران وجود ندارد این برابری زن و مرد است و تنها حقی را که زنان دارند درقانون اساسی این کشور،طبق موازین اسلامی و موازینی که روحانیون با اعتقادات خود دارند تعیین میکنند.در هر کشور همه قوات ،شرکتها و اشخاص و تمامی سازمانها باید از حقوق زنان حمایت کنند و هرگونه تبعیض علیه زنان رفع گردد. اما تا زمانی که ایران به عضوییت این کنوانسیون در نیاید حکومت هم در قبال زنان خود را مسئول نمیداند و زنان را به هر بهانه ای مجازات میکند برای انجام دادن هر عملی،حتی از آزادی پوشش که باید برخوردار باشند محرومند. و اگر واقعا زن در جامعه ایرانی ارزش و جایگاهی داشت دیه اش را نصف دیه مرد نمی گذاشتند، مگر زن و مرد هردو انسان نیستند یعنی اعضای بدن زن ارزش آن را ندارد و یا کمتر از جان مرد است.در هر قانونی که بحث شود اسمی از زن نیست و حتی سوگندو شهادت زن پذرفته نمیشود و حتی دختر بچه ها را هم شامل این قوانین تبعیض آمیز کرده اند.دولت باید قوانین جدیدی را برای حمایت از زنان وضع کند و تعصبات و افکار و روشهای سنتی را از میان بردارد و این سنتها و تعصبات را که در قوانین کشوری گنجانده اند که حتی اگر شوهر ،همسر خود را در بستر مرد دیگری ببیند حق کشتن وی را دارد و در ازای آن فقط دیه را بپردازد کافی است و یا از طرف دولت این زن سنگسار میشود . ولی مرد با استفاده از صیغه میتواند با زنان بیشماری باشد. و قانونی برای خشونتها از جمله خشونتهای خانگی و جنسی وضع کند. و ممنوعییت قانونی زنان در جایگاههای قضایی را برداشته و از میان بردارد چون بسیاری از زنان در مقام های قضایی به جایگاههایی رسیده اند که میتوانند مانند مردان قاضی شوند اما از این حق محرومند.و خشونت هایی را که زنان ایران از تمام قومییتها با آن مواجهه اند از جمله:صیغه چند همسری.سواستفاده های جنسی.حق کار کردن در بیرون از خانه و مزایای یکسان.بیمه زنان و عدم اجرای آن در طول سی و پنج سال.خمات رایگان در دوران شیرهی.حضور در مکان های ورزشی. تبعیض های غلط علیه کودکان از همان بدو کودکی .حق طلاق و حضانتو.... میباشد که متاسفانه زنان نه تنها از طرف خانواده و اجتماع مورد خشونت قرار میگیرند از طرف حکومت نیز پشتیبانی نمیشوند..... 



نوشته:بانو کریم زاده