Friday, December 26, 2014

رفتار مرموز خاتمی
حال شان بد است، نه اینکه ربطی داشته باشد که خاتمی چه می کند و کجا رفته و چه گفته. رای بدهد یک دفعه همه می ریزند سرش که چرا رای دادی. رای ندهد همین می شود که هست. حرف بزند، همه می گویند دارد مرموزانه رفتار می کند، حرف نزند می گویند می خواهد بگوید مخالفان حکومت حق حرف زدن ندارند.
یعنی کلا خاتمی شده یک آدم محترم ساکن محله اراذل و اوباش و جی جی های مجلس، از خانه که بیرون می آید تا برود سر کارش، همه محله دنبال این هستند که یک دعوا راه بیاندازند، خودشان هم خوب می دانند آدم محترم از دیوار شکسته و فرمانده هار و نماینده زن مجلس اجتناب می کند، مگه دست خودشه؟ نمی تواند. یعنی این خاتمی باید چه بکند که از نظر این آقایان مشکلی نباشد؟
اصلا چطوری می شود طوری بود که مشکلی نداشته باشی؟ اسماعیل کوثری گفته است « نظام دیگر تحمل رفتار مرموزانه خاتمی را ندارد.» باز خدا را شکر که همین موجودی که نه می گذارند حرف بزند، نه رسانه دارد، نه حتی حق رسمی حضور اجتماعی دارد، با یک اشاره انگشتش می تواند هم رئیس جمهور تعیین کند و هم ترکیب مجلس بعدی را مشخص کند.
خیلی از این موضوع حرص می خورید، اول باسن مبارک را بزنید توی آب یخ بعد سه بار بزنید به دیوار تا حال تان بهتر بشود.

نبوی

Thursday, December 18, 2014

حضور زنان در جامعه ایرانی

حضور زنان در جامعه ایران همواره به عنوان یک از دغدغه های  حکومتی به حساب آمده است. در این نوشتار در صدد آن هستیم تا نشان دهیم که مساله زنان قبل از آنکه مربوط به مسائل عقیدتی و در چارچوب مساله حجاب و عفاف و پوشش قابل تبیین باشد یک امر حکومتداری محسوب میشود. در واقع، در طی بحثهای متعدد افراد از دو زاویه به مساله حضور زنان نگاه کرده اند گروهی از قبل خارجیها که نگاهی از بیرون به قضیه داشته و بر این باور بوده اند که به دلیل وجود حجاب، زنان در ایران آزادی ندارند. منتسکیو یکی از این افراد است. در نامه‏هاي ايراني منتسكيو، حجاب زنان نمادي است از سركوب مردم توسط سلسله مراتب جامعه‏ي سنتي. در مقابل، فقدان حجاب در خيابان‏هاي پاريس نماد نوع جديدي از جامعه است كه آزادي و برابري بر آن حاكم‏اند. بر همین اساس در طی حکمرانی رضاخان و بر اساس همین مساله مدرنیزه کردن ایران، دستور به برداشتن حجاب یا به تعبیری کشف حجاب شد. در مواردی با زور این کار انجام میگرفت. یعنی برای مدرن شدن و بالا رفتن از نردبان ترقی برای زنان نقش نمادین قایل بوده و بدون توجه به خواست آنها، دستور به برداشتن حجاب نمودند.
در مقابل، انقلاب 1979 در ایران از هر جهت واکنشی به اقدامات مدرنیزاسیون رضاخان و پسرش تلقی میشد. این بار انقلابی رخ داده بود که در صدد بود مردم را در قالب پوشش و حجاب و به عنوان الگوی زنان مسلمان در جهان معرفی نماید. یعنی زنان دوباره سمبل و نماد طرقی و پیشرفت محسوب میشدند با این تفاوت که در تعبیر اسلامی آن، زنان میتوانند در عرصه عمومی حضور فعال داشته باشند ولی شرافت و کرامت خود را نیز حفظ نمایند. و این الگو قابل ارائه به کشورهای دیگری است که از زن صرفا استفاده اجباری میشود.
به هر حال آنچه مسلم است این است که اقدامات مختلف دولتهای ، ایران ماقبل انقلاب 1979 و اکثر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه برای ممنوعیت حجاب در راستای مدرن کردن و پیشرفت و ترقی زنان به قول بابی سعید یک امر حکومتداری محسوب میشود. در مقابل، الگوی حکومتهای دینی برای اجبار به پوشش نیز در راستای همان هدف پذیرفته شده یعنی پیشرفت و مدرن کردن محسوب میشود. لذا در هر دو طیف تمایل به کنترل بر بدن زنان و نگاه شیءانگارانه و اعمال محدودیت خود را نمایان میکند. بر این اساس، میتوان گفت که حکومتداری متضمن کنترل بر بدنها اعم از زن و مرد است.
در راستای همین کنترل، در دوره های مختلف، گشت ارشاد، انصار، پلیس امنیت اخلاقی و امر به معروف و نهی از منکر، بسیج و ... در ایران برای هدایت مردم، گام برداشته اند. از منظر آنها تحولات اخیر باعث لطمه به مسئله اقتدار نظام است و لذا در ظاهر که ژست دفاع از حقوق زنان به اجرا درمیآید در خفا گروههایی هستند که میتوانند این نظم را برقرار کنند. این امر با توجه به گسترش انواع آزادیها در پوشش خود را نمایان میسازد که بر اساس فرامین و دستورات رسمی قابل کنترل نبوده است. در واقع با توجه به کاهش سرمایه اجتماعی دولت در ایران، مردم همیشه واکنشهای معکوسی به دستورات آنها میدهند. و زمانی که دستور به رعایت حجاب میشود عکس آن رخ میدهد. در این دوره در شهرهای مختلف از جمله شیراز، تهران و اصفهان این امر مشهود بود که انواع پوشش خارج از قلمرو حکومتداری عرض اندام نموده است. لذا واکنش نیروهای کنترل اجتماعی به این مساله در قالب رعب و وحشت خود را نشان داد که در صورتی که پوشش مورد نظر حکومت رعایت نشود میتواند چنین واکنشی به آن نشان داد. گروههای ذینفوذ در ایران در دورههای مختلف فراقانونی عمل نموده و در این مورد نیز خود نیروهای به قول دولتیها خودسر دست به این اقدامات زده اند. ولی آنچه مسلم است این است که اقدامات مذکور برای اعمال کنترل بر بدن زنان و اینکه زنان تحت کنترل هستند خود رانشان میدهد. یک بخش نیز میتواند برای خدشه دار نمودن اقدامات دولت جدید باشد که با این کار چالشی در برابر آن ایجاد نمایند همانطور که در دولت اصلاحات نیز مساله قتلهای زنجیرهای روشنفکران به عنوان یک سناریوی جدید جامه عمل پوشید.



بنفشه کریم زاده

انصار اسیدسولفوریک
حالا ما قانع شدیم که اصولا انصار حزب الله خیلی آدمهای مشتی و باحالی هستند و اصلا اینقدر نرم و نازک هستند که اصلا بلد نیستند گاز بگیرند و سنگ پرت کنند و به عمرشان گاز اشک آور و شوکر ندیدند و کلا از شیمی بدشان می آید، چه برسد به اسید. حالا که ما بی خیال حزب الله شدیم، این مسئولان مملکتی هی دارند اثبات می‌کنند که انصار حزب الله و برادران حزب الله عامل اسیدپاشی بودند. اولی‌اش همین استاندار اصفهان که بطور صریح گفته که عامل اسیدپاشی باند کمیل کاوه است. البته اسمش را نیاورده ولی مشخصات دقیق او را چنین گفته « فرد خاطی شخصیتی ضد اجتماعی داشته که از مشکلات روانی رنج می‌برد...» این هم اظهار نظر مشخص و روشن، اصلا کی مثل انصار حزب الله شخصیت ضد اجتماعی دارد و از مشکل روانی رنج می‌برد؟ می‌گوئید نه، از دکترشان بپرسید.
این هم دکتر فربد فدائی روانپزشک دانشگاه علوم بهزیستی تمام نشانی‌های مجرم را داده و گفته « فرد اسیدپاش مسلماً یک اختلال روانی دارد.» خوب، تا اینجا فهمیدیم که طرف حزب اللهی است، دکتر فدائی معتقد است اسیدپاش جزو انصار حزب الله هم هست و برای همین گفته « آنها مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند و رفتارهایی پرخاشگرانه دارند و هرگز از خطاهای‌شان احساس پشیمانی یا ندامت ندارند.» البته دکتر بطور مشخص نگفته که کدام یک از اعضای انصار حزب الله اسید پاشیده، ولی نشانه‌هایش کامل و دقیق است.
سردار عبدالرضا آقاخانی، فرمانده انتظامی استان اصفهان هم گفته « مجرم به دلیل اختلال روانی شخصیت ضد اجتماعی دارد و قصدش آسیب زدن به جامعه است.» خوب! مرد حسابی! تو که می‌دانی مجرم اختلال شخصیتی دارد و قصدش آسیب زدن به جامعه است، چرا نمی‌روی انصار حزب الله را دستگیر کنی که به جامعه لطمه نزند؟
البته افراد دیگری هم تائید کردند که این کار توسط انصار حزب الله انجام شده و همه مشخصات آنها را گفتند. صادقی ، معاون قوه قضاییه گفته « این کار قانونا ممنوع است.» ، شهلا میرگلو بیات نماینده مجلس هم گفته « این کار نیاز به یک انگیزه قوی دارد که فرد حاضر می‌شود خود را درگیر مسائل قضایی و قانونی کند و سلامت و حتی زندگی یک نفر را به مخاطره بیندازد.» محمد علی اسفنانی نماینده فریدن و چادگان هم گفته: « این اقدام زشت را هیچ انسان عاقلی انجام نمی‌دهد.» ، یعنی اینها همه مشخصات انصار حزب الله را گفتند؛ داشتن اختلال روانی، ضدیت با جامعه، رفتار غیرقانونی، کودکی تلخ، رفتار بد والدین، انجام رفتار غیرقانونی، پرخاشگری، شادمانی از آزار دادن دیگران، عقل نداشتن و سایر مشخصات انصار حزب الله. یعنی بطور مشخص این تعاریف برای افرادی مثل مهدی کوچک زاده، حمید رسائی، محتشم، کمیل کاوه، الله کرم و سایر پرخاشگران دارای اختلال شخصیت صدق می‌کند، به نظرم حالا که دیگر خیلی اصرار می‌کنند، من هم موافقت می‌کنم که حق با مسئولان کشور و پلیس است و دیگر با دستگیری انصار حزب الله مخالفت نمی‌کنم، بروید بگیریدشان. ............... ابراهیم نبوی............

Friday, December 12, 2014

سرزمین ایران جهنمی بی پایان برای زنان

اسید پاشی یکی از انواع شدید خشونت میباشد که همیشه علیه زنان صورت میگیرد و در مواردی بسیار منجر به مرگ قربانی نیز میگردد اسید پاشی حمله ای است که نه به قصد قتل ، بلکه معمولا برای انتقام و نابودی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میگیرد.اسید ماده ای است که قرن ها از شناخت آن میگذرد اما به نظر نمیرسد که پدیده اسید پاشی قدمتی بیشتر از صدو پنجاه سال داشته باشد.

در کشورهایی که از نظر توسعه اجتماعی و اقتصادی و یا به عبارتی کشورهای جهان سوم که در وضعییت خوبی نیستند و شکاف جنسییتی و خشونت علیه زنان و کودکان در آن زیاد است بیشتر دیده میشود از جمله در کشورهایی مانند نیجریه"افغانستان"ایران"هند"نپال"کامبوج"و بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر رواج داشته که در این میان بنگلادش بالاترین ارقام اسید پاشی را دارد و اسید پاشی شکلی از خشونت خانگی است .در افغانستان نیز در دوران حکومت طالبان مدرسه های دختران تعطیل شده و اسیدپاشی بر صورت دختران مدرسه موسوم بود.اسید پاشی خشونتی است جنسییتی چرا که طبق آمارهای جهانی ، زنان 75تا80  درصد موارد بازماندگان اسید پاشی را تشکیل میدهند و99 درصد کسانی که دست به این خشونت میزنند مردان هستند این خشونت ها در اصل نشان دهنده تبعیض و نابرابری جنسییتی برای مانع شدن مشارکت زنان در جامعه میباشد . در ایران تقریبا90 درصد موارد اسید پاشی زنان هستند و بیشتر به صورت انتقام گیری میباشد.از جمله آسیب های اسید پاشی که بر روی بدن شخص به جای میماند و حتی گاهی اوقات منجر به گرفتن بینایی طرف و بعضی اوقات باعث آسیب های روانی جدی مثل اختلال تنش زایی پس از رویداد.اضطراب. افسردگی. اختلال خوردن و حتی اعتیاد و خودکشی وسوخت بافتها و از بین رفتن پوست و استخوانها میگردد و پلک و مژه ها را از بین میبرد میتوان اشاره کرد.شروع اسید پاشی بر زنان در اصفهان با بررسی لایحه و اصل دینی آمران به معروف و سخنان امام جمعه اصفهان شروع شد .که امام جمعه اصفهان در باره رعایت حجاب این چنین گفته اند که "باید چوب تر را بالا گرفت".
بیشتر این کارها برای رواج دادن به حکم دینی و انگیزه سیاسی است این اصل یا حکم دینی در سراسر ایران به ویژه اصفهان باعث ایجاد یک معضل اجتماعی و ترس و وحشت در میان مردم شده است آن هم برای رعایت نکردن پوشش طبق قوانین حکومتی .در جامعه ای که دین و دولت در هم آمیخته شود هر عملی که از طرف یک شهروند صورت گیرد یک عمل سیاسی به حساب می آید . وبه گفته علی اکبر مهدوی جامعه شناس که در باره اسید پاشی اصفهان چنین می گوید و تاکید میکند که عمل اسید پاشی یک ناهنجاری اجتماعی است اما اسید پاشی های اخیر در یک فضای مشخص سیاسی صورت گرفته است.او می گوید"این عمل در یک فضای بسیار مشخص سیاسی انجام گرفته که تحرکات وسیعی از طرف حاکمییت برای تحمیل نوعی از حجاب که مد نظر حاکمییت است در حال انجام میباشد به عبارتی دیگر در زمانی انجام میگیرد که ائمه جمعه مردم را تحریک میکنند که برای حجاب و اجرای حجاب حتی باید خون ریخته شود .
در این میان دولت برای اجرا و رعایت حجاب حتی در مجلس لایحه ای را تصویب کرد که در آن گشتهای ارشاد و نیروی مشخص به صورت سازمان یافته از طرف نیروی انتظامی برای رفتن به خیابان ها و هدایت مردم تربییت شوند و این اعمال کاملا سیاسی و برای کنترل رفتار زنان در خیابانها تائید شده اند و در واقع پاشیدن اسید به صورت زنان و دختران در واقع پله ایست برای مبارزه با بد حجابی.چرا در ایران زن باید تا این حد مورد بی حقوقی، بی توجهی و وحشی گری قرار گیرد.چرا باید در دانشگاهها جدا بنشیند.چرا زن باید تا این حد درگیر بی حقوقی و توحش باشد. و چرا باید گونی بر سرش کشیده شود.و از حق طلاق و حضانت کودک گرفته تا حق مسافرت رفتن به تنهایی محروم است و همه این موارد ارمغانی است که طی سی و چند سال گذشه برای زنان رقم زده شده است.این انقلابی را که زنان دوشادوش مردان در بوجود آوردن آن سهیم بودند برای رسیدن به زندگی سرشار از برابری بود نه سرکوب و تبعیض. جواب تمام این چراها در این است که قوانین بالای سر یک زن اسلامی است نه تنها حکومت همیشه دستش را مثل یک بالاسر بر روی زن میگذارد بلکه در مسائل شخصی زنان نیز دخالت داشته و به هر اراذل و اوباشی هم اجازه میدهد که هر کاری را که دوست داشته باشند در حق زنان انجام دهند.اما با وجود همه این بی عدالتی ها و کارهای انجام شده این بار حکومت پیروز نمیشود بلکه برنده میدان دیگر زنان هستند زنانی که چندین سال است به طور متوالی دولت در پی راندن آنها به کنج خانه هایشان است زنان دیگر طاقت شان به سر آمده و در برابر قوانین تبعیض آمیز سر پائین نمی آورند.اسید پاشی که اخیر که در اصفهان رواج گرفته باعث سوختن سر و صورت چندین زن و دختر شده است ومردم اصفهان با همکاری یکدیگر در جنبش هایی شرکت کرده اند که تنها نبوده و مردم تهران .شیراز.سنندج و چندین شهر دیگر با مردم اصفهان و به نشانه اعتراض همکاری کرده اند و حق مسلم هر زن است که در این جنبش ها و بر علیه کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند بپا خیزند که به چه حقی این کارها باید صورت بگیرد که اگر به خاطر پوشش است که انتخاب پوشش حق هر زنی میباشد و حق دارد به پا خیزد چون دولت بی اعتنا به این مساله است .چگونه بی اعتناست به این دلیل که وقتی چند نفر روی پشت بام آواز میخوانند و ظرف چند ساعت دستگیر میشوند .اما اسید پاشی چه؟ همه زنان را که نمی توانند اسید پاشی کنند چرا دنبال مجرمان اسید پاشی نمیگردند .مگر نمیتوانند ظرف چند ساعت همانند آواز خوانها آنها را پیدا کنند تازه بعد از سوزاندن زنان و گرفتن زیبایی آنها دنبال سر نخ میگردند و به این دلیل اسید پاشی یک مساله سیاسی است چون قربانیانی که مورد اسیدپاشی قرار گرفته اند قبل از آن به گفته خود و خانواده هایشان از طریق پیام که برایشان فرستاده شده که با بدحجابی مبارزه میشود اگر حجاب را رعایت نکنند به صورت آنها اسید پاشیده میشود و این جنایات وقیح برای دور راندن زنان و خواسته های کل جامعه میباشد و به هر رنگ و شکلی در صدد ایجاد تشنج در جامعه هستند. ناامن کردن جامعه و زندگی برای زنان یک پروسه سیستماتیک از طرف دولت میباشد از طرحهای قالیباف گرفته  تا تک جنسییتی و طرح ممنوعییت کار و افزایش جمعییت که همه در این پروسه هستند و در واقع میتوان این طور بر آورد کرد که حکومت اسید پاشها نمیتواند به خواسته مردم جواب دهد با اسید میتوان سر و صورت زنان را سوزاند اما نمیتوان افکار زنان را تغییر داد. اسید پاشی در اصفهان موجی از خشونت و ناراحتی را در تمام دنیا بر انگیخته است وهمه احساس ناراحتی میکنند و بر این باورند که در پشت این ماجراها دستی قرار دارد که هدف آن حذف زنان میباشد و این در حالی است که زنان ایرانی در سالیان اخیر موفقییت های بسیاری را در عرصه های عمومی و علمی کسب کرده و در راستای احقاق حقوق تلاشهای زیادی کرده اند. اما در مملکت ایران پدیده اسید پاشی هیچ گاه پدیده کوچکی نبوده و یک معضل تازه نیست چون در سرزمین ما آنقدر ظلم و ستم وجود دارد و آنقدر بی عدالتی وجود دارد که مردان زنده زنده زنان و دخترانمان را زنده به گور میکنند.در سرزمین من نه اعدام ریشه کن میشود ونه اقلییت ستیزی و به عبارتی دیگر سرزمین ما ایران سرزمین چپاول است چون بیکاری غوغا میکند و کودکان کار مبتلا به انواع بیماریهای واگیردار میشوند و تازگی ها هم باران اسید بر سر زنان و دخترانمان باریدن گرفته و ابرهای سیاه تاریکی خود را از زنان این مرز و بوم دور نمیکنند. و نمایندگان مجلس متاسفانه به جای همدردی با زنان ماجرای اسید پاشی را یک ماجرای عشقی و انتقام گیری های عاشقانه نقل میکنند و در حالی که بایستی درگیر مساله اسید پاشی باشند درگیر تصویب
طرحی که به گفته نمایندگان مجلس آزادیهای شهروندی را به سر حد امکان کاهش وبه برخی افراد مجوز دخالت میدهند.اما حکومت آزادی برای مردم بویژه زنان را ممنوع دانسته و همواره از خشونت استفاده میکند ویا به عبارتی دیگر داعش وار عمل میکند . ولی تظاهرات گسترده در اصفهان و سایر شهرها نشان دهنده اینست که مردم آزادیخواه به این جنایت ها با بی تفاوتی نگاه نمیکنند و برای برابری حقوق زنان در کشور از هیچ حرکتی دریغ نمیکنند.

بنفشه کریم زاده


بنفشه کریم زاده