Wednesday, January 14, 2015

خشونت خانگی

در بين تمامي نهادها، سازمانها و موسسات اجتماعي، خانواده نقش و اهميت خاص و بسزايي دارد تمامي افرادي كه در باب جامعه انديشيده اند و نيز همه مصلحين بر خانواده و اهميت حياتي آن براي جامعه تاكيد ورزيده اند به درستي هيچ جامعه اي نميتواند ادعاي سلامتي كند، چنانچه ازخانوادهاي سالم برخوردار نباشد باز بدون شک هيچ يك از آسيبهاي اجتماعي نيست
كه فارغ از تاثير خانواده پديد آمده باشد از طرفى  سلامت هر جامعه در گرو سلامت خانواده، و سلامت خانواده در گرو اجتماع است. مجموعه اى از روابط و تعاملاتى است كه در بين افراد يك خانواده وجود دارد خانواده عموما به منزله مكانى كه افراد آنجا را مامن و پناهگاه خود تلقى میكنند، در نظر گرفته مىشود و جايى است كه آرامش و سكون وهماهنگى بايد برآن حكمفرما باشد و به سبب وجود روابط صميمى، محبت آميز و توامبا عواطف، بهترين مكان براى زندگى بزرگسالان و بهترين مكان براى رشد و شكوفايىعاطفى و جسمانى كودكان استاما، بعضا همين مكان ممكن است به صورتبسترى درآيد كه در آن انواع خشونتها نسبت به زنان و كودكان اعمال شود.

خشونت خانوادگی رایج ترین شکل خشونت علیه زنان استدر اعلامیه ی رفع خشونت علیه زنان(1993)، این پدیده به عنوان مانعی جهت نیل به برابری، توسعه و صلح معرفی شده استبر اساس گزارش بانک جهانی، تجاوز و خشونت خانوادگی بیش از بیماریهایی نظیر سرطان سینه و رحم و تصادف سبب از بین رفتن سلامتی زنان 15 تا 44ساله میشودنتایج مطالعات بیانگر آن است که در آمریکا بیش از 12 میلیون نفر از زنان در بره های از زندگی خود تجربه ی خشونت جسمی را داشته اندهمچنین در آمریکا و انگلستان بین تا 29 درصد زنان حامله ای که مورد بدرفتاری جسمی قرار گرفته اند و نیمی از زنانی که به قتل رسیده اند توسط شوهر خود کشته شده انددر ایران نیز خشونت علیه زنان یک مساله مهم اجتماعی استبررسیهای پزشکی قانونی نشان میدهد که در دو سال نیم گذشته بیش از نیم میلیون نفر از مجموع میلیون و 253 هزار زن مراجعه کننده در پزشکی قانونی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند قربانی خشونت خانوادگی بوده اند.
خشونت عبارت است از یک الگوى رفتارى از طریق توسل به ایجاد ترس، تهدید، رفتار زیانآور و آزاردهنده به منظور اعمال قدرت و کنترل بر فردى نزدیک تحمیل مىشود و شامل سوءاستفادهى جسمى، جنسى، اقتصادى و تهدیدات لفظى، عاطفی و متارکه میباشد.خشونت خانگی را میتوان تجاوز فیزیکی که توسط یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر صورت میگیرد، تعریف کردخشونت علیه زنان مساله ای اجتماعی استشایع ترین شکل خشونت علیه زنان، خشونت در خانواده یا خشونت خانگی میباشدسازمان بهداشت جهانی (WHOخشونت علیه زنان را از علل اصلی اضطراب، افسردگی، افکار خودکشی و استرس در بین زنان میداند.خشونت خانوادگي، موضوعي است كه پشت درهاي بسته نگه داشته شده است و در سالهاي اخير بطور فزايندهاي مطالعات و تحقيقات درباره تجارب زنان كتك خورده و خشونت ديده انجام شده استلذا، خشونت عليه زنان، يك مساله جدي اجتماعي بوده كه داراي پيامدها وعواقب ناگواري براي زنان قرباني شده در تمامي فرهنگها و گروههاي قومي است.
همسرآزارى يا خشونت خانوادگى نسبت به زنان در اشكال مختلف جسمى و روانى داراى عمرى به قدمت تاريخ بشرى است.واقعيتى تلخ و انكارناپذير كه زندگى و كرامت انسانى زنان را خدشه دار و صدمات غيرقابل جبرانى به آنان وارد مىنمايدخشونت خانوادگى داراى عواقب جسمانى غيركشنده مثل جراحت (از بريدگى تا شكستگى و آسيب ارگانهاى داخلىو عواقب روانى مثل افسردگى، ترس، اضطراب، مشكلات تغذيه اى، اختلالات جنسى، وسواس و اختلال در کارکرد اجتماعى مىباشد
براي توجيه و تبیین خشونت در خانواده نظريه هاي متعددي عنوان شده است که به طور خلاصه به آنها می پردازیم:
برطبق نظريه ماشه چكان(Trigger Theory) فرد قربانى خشونت، زمينه ظهور، موجبات تحريك و اعمال خشونت را از سوي مرتكب خشونت فراهم مىكنددر واقع خشونت عليه زنان اغلب با جمله «حقاش بود» توجيه ميشودزوجهايي كه براي حل مسائل خود دست به مشاجره كلامي ميزنند به احتمال زياد كارشان به خشونت و درگيري ميكشد و اغلب طرفي كه از مهارتهاي كلامي ضعيفتر برخوردار است، كمبود آن را با خشونت جبران ميكند.
از چشم انداز فمينيستى خشونت عليه زنان به خصوص خشونت خانگي، ريشه در فرهنگ و ساختار سياسي جامعه دارد كه پدرسالاري را تشويق ميكند و زنان در روابط صميمي تحت سلطه مردان قرار ميگيرند(بلانکا و همکاراندیدگاه فمينيستي تسلط مرد و اجتماعي شدن جهت استفاده از قدرت را منشاء خشونت ميدانداين ديدگاه بيان ميكند خشونت خانگي نتايج پدرسالاري و تسلط مرد و نابرابري جنسي است    بر اساس نظريه ي يادگيري اجتماعي، رفتار هم از راه تقليد (تقليد رفتار اعضاي خانواده و ديگرانو هم از راه تجربه هاي مستقيم فرا گرفته ميشوددختران كوچك از همان ابتدا ياد ميگيرند كه نقش جنسيتي زنان پايينتر از مردان بوده و زنان هميشه به مردان وابسته اندبا اين حال، آنها مي آموزند كه در مقام زن براي دفاع از خود در مقابل خشونت، امكانات محدودي دارندپسران نيز نقشهاي جنسيتي خود، يعني نقش مرد بزرگسال را فرا ميگيرند و متوجه ميشوند كه مردان و پسران برتر از زنان هستند و ميتوانند زنان را تحت نظارت و سلطه قرار دهند و در صورت بروز هركاستي از طرف زن، او را به هر نحو كه ياد گرفته اند مورد خشونت قرار دهند
با تقسیم نقشها بر اساس تعاون و همکاری بین زن و مرد و حرکت از الگوی مردسالاری به سمت تعاونگرایی میتوان امید داشت که تغییرات مطلوبتری در روابط زن و مرد ایجاد شود و در نتیجه شاهد بهبود جایگاه و افزایش منزلت زنان در خانواده باشیم زیرا این حرکت در نهایت به استحکام بیشتر بنیان خانواده و گرمتر شدن کانون آن خواهد انجامید.
در رابطه با حقوق زن در خانواده میتوان به حقوق انسانی زن اشاره نمود نظیر حق حیات و سلامتی، آزادی از بردگی، آزادی مذهب، عقیده و بیان، حق کار، حق برخورداری از سطح زندگی مناسب، حق مالکیت و حق ازدواج و تشکیل خانوادهلازم به ذکر است که بیشترین مشکلات در زمینه ی احقاق حقوق زنان در خانواده ناشی از مشکلات فرهنگی، نقض قوانین و عدم اجرای قوانین است که در عرف، بسیاری از موارد مانع اجرای آن میشوداز این زنان و مردان نیازمند تحول فرهنگی برای اجرای این قوانین هستند.
در نهایت اینکه مواردی نظیر کنترل فقر و اعتیاد، اصلاح الگوهای مردسالارانه، آموزش افراد جهت بالا بردن فرهنگ فردی و اجتماعی و تقویت رفتارهای مثبت نظیر احترام متقابل به یکدیگر و صبر و گذشت میتواند در زمینه کنترل خشونت در خانواده مفید باشد.

No comments:

Post a Comment