Tuesday, February 17, 2015

حقوق بشر در ایران


"ممکن است در زمینه انرژی هسته ای با غرب به توافق برسیم اما در زمینه حقوق بشر هیچگاه با غرب توافق نخواهیم کرد". آیت الله مکارم شیرازی
حقوق بشر، آزادی ها، مصونیت ها و منافعی است که از راه ارزش های پذیرفته شده معاصر، تمام انسان ها باید قادر به ادعای آن باشند و این حقوق بنیادین، طبیعی اند. به عبارت دیگر، همه افراد از این نظر که انسان اند، از حداقل حقوقی برخوردارند که ربطی به کشور، مذهب، نژاد یا جنس شان ندارد. دولت ها هم در روابط بین الملل میل دارند که این حداقل حقوق را رعایت کنند. شاید بتوان گفت از هنگامی که قدرتمندان، خودسری پیشه کردند و بر ضعیفان جامعه ظلم روا داشتند، اندیشه حقوق بشر برای مقابله با ظلم و بی عدالتی شکل گرفت و هدف آن تأمین حداقل حقوق برای افراد جامعه بود.
به عبارت دیگر، از همین نقطه بود که حقوق بنیادین انسانی همچون: حق حیات، حق کرامت، حق آموزش و پرورش، حق آزادی مسئولانه و حق برابری در برابر حقوق و قوانین پدید آمد تا نظم و آرامش را برای جامعه انسانی به ارمغان آورده، حیات مطلوب انسانی را تأمین کند. اعلامیه جهانی حقوق بشر در دهم سپتامبر 1948 میلادی از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید. این اعلامیه یک مقدمه و سی ماده دارد و به مجموعه ای از حقوق انسانی توجه کرده که شامل حقوق مدنی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می شود. همچنین در مقدمه اعلامیه، بر وحدت خانواده بشری، کرامت و ارزش انسان، حقوق اساسی زن و مرد و کودک، نتایج ویرانگر بی اعتنایی به حقوق بشر و... تأکید شده است. در ماده یک اعلامیه به سه اصل بنیادین حقوق بشر، یعنی آزادی، برابری و برادری توجه، و بر اصل عدم تبعیض پافشاری شده است.
اما امروزه رژیم های یاغی و حکومت های دیکتاتوری از جمله ایران از این پدیده کاملا سوءاستفاده می کنند؛ و با وجود پیشرفت‌های شگرف اطلاع‌رسانی و آشنایی انسان‌ها با حقوق قانونی و طبیعی خود و نظارت نهادهای بین المللی و سازمان‌های غیردولتی، روند نقض حقوق بشر نه تنها کاهش نیافته، بلکه شکل مدرن تری به خود گرفته و نقض حقوق بشر به‌ صورت فاحش و روزافزون ادامه دارد. هر روز شاهدیم که حقوق بشر بطور نظام مند در ایران نقض می شود نقض حقوق بشر در ایران واقعیتی است که پیوسته شاهد آن هستیم و متاسفانه اراده استوار و محکمی برای جلوگیری از آنها وجود ندارد و پیشرفت علم و تکنولوژی نیز متاسفانه نتوانسته کمکی به رعایت و اجرای حقوق بشر  در جمهوری اسلامی ایران کند. حقوق بشر همواره مورد تعرض رژیم جمهوری اسلامی واقع شده و سخت گیری‌ها و سلب آزادی ها و شکنجه های خشونت آمیز و وحشیانه ی این رژیم همچنان پا برجاست. در این رژیم سرکوبگر از منظر مذهب به حقوق و آزادیهای مردم نگریسته می شود واین رژیم تمامی قوانین خود را بر اساس تعریف و تفسیر خود از وحی الهی و نقش بنیادین آن به جای اصل آزادی انسانها قرار داده اند. همانطور که می بینیم و می دانیم همواره حکومتهای دموکراتیک به حقوق بشر احترام گذاشته و هریک از افراد جامعه اعم از کودک و مرد و زن و حتی حیوانات از جایگاه خاص خود برخوردارند. اما سرزمین ما ایران چه؟ آیا به فکر رفاه و آسایش مردمش است؟  آیا کودکان از دوران کودکی خود لذت می برند؟ وآیا زن از جایگاه خاصی در جامعه ایران برخوردار است؟ در ایران ما کودکان به جای اینکه به فکر بازی و تفریح با هم سن و سالهای خود باشند به جوخه های اعدامی فکر می کنند که هر روز در نقطه ای از ایران و در ملاء عام به گردن آویخته می شود به طوری که بارها شاهد بازتاب صحنه های اعدام در کودکان بوده ایم.
از جمله موارد نقض حقوق بشر در ایران می توان به شکنجه"شلاق زدن"، قطع عضو"، اعدام در ملاء عام"، اعدام نوجوانان"، نقض حقوق زنان"، آزادی بیان"، سنگسار به شیوه اعدام: حقوق اقلیتها"و مهمترین آنها فقدان برخورداری از دادرسی عادلانه اشاره کرد. دولت ایران با وجود عضویت در کنوانسیون های ضد حقوق بشری و همکاری با گزارشگران حقوق بشر همواره به جنایات خود ادامه داده و همچنان اجرای مجازات اعدام در ملاء عام و اعدام زندانیان سیاسی و نوجوانان ادامه دارد. این رژیم همواره مخالفت صریح خود را با لغو اعدام اعلام نموده و به گفته صادق لاریجانی "مخالفت با اعدام، در واقع مخالفت با حکم اسلام است زیرا قصاص نص قرآن کریم است. دستگاه قضا به حرف های بی‌منطق و دروغ توجهی ندارد و با صلابت به کار خود ادامه می‌دهد زیرا معتقدیم عالی‌ترین ارزش های حقوق بشری در اسلام به رسمیت شناخته شده است." آزادی بیان و اجتماع همچنان در محدودیت کامل هستند، تبعیض ها علیه زنان و اقلیت های مذهبی و آزار و اذیت آنها به هر شکلی ادامه می دهد. مردم سراسر جهان اهداف مشابهی را دنبال می کنند همه در فکر زندگی بهتر، پیشرفت و فرصت های مناسب برای جامعه و خانواده هایشان هستند. ملت ایران نیز به دنبال چنین اهدافی هستند. آزادی بیان، سیاسی و مبارزه با عاداتی که طی سالها به زور پذیرفته اند و مبارزه با عادات سنتی و غلط، حمایت از آزادی بین زن و مردو حقوق کودکان. و در سایه این موارد است که جامعه به شکوفایی کامل می رسد. اما متاسفانه رژیم ایران نه تنها خود این حقوق  را از مردم سلب کرده بلکه سد بزرگی بر سر راه مردم برای رسیده به اهدافشان می باشد.
حکومت ضد زن، ضد کودک، ضد مرد و ضد هر نوع آزادی در جامعه می باشد و تبعیض ریشه دوانیده است و هر اقلیت قومی مانند آذری و کرد، بلوچ و عرب را شامل می شود و آنها را تحت فشارهای گسترده ای قرار میدهد و هرچند تمامی نهادهای حقوق بشری در ایران بر این وضعیت نقض فاحش حقوق بشر، تلاشهای خستگی ناپذیری را انجام می دهند اما به جایی نمی رسند و تا دم زنند سر از زندان و حبس در می آورند.
زندان، زندان است فرق نمی کند اما زندانهای ایران با تمام زندانهای دنیا فرق دارد. چون بیشتر کسانی که در بند کشیده شده اند هیچ کدام عادلانه دادگاهی نشده  و به خواست سران حکومتی با حکم های طولانی و یا بلاتکلیف به بند کشیده شده و از هر نوع امکاناتی بی بهره اند. وضعیت زندانها به گونه ای است که مرگ رنگ خود را به دیوارها آویخته و حتی نفس یارای زندانیان نیست و یا به عبارتی، داستان زندان در ایران همچون کابوس زندانهای قرون وسطی در اروپاست، زندانهایی با سلولهایی که دارای سقف های بلند و بدون پنجره و نور و با جمعیتی بالاتر از دویست نفر چیزی جز ازدحام صدا و به هم ریختگی و درگیری و آزار و شکنجه و سرکوب را به همراه ندارد و زندانیان با بیماریهای لاعلاج در بندها رنج می برند.
این پایمال کردن حقوق همه افراد جامعه را شامل می شود چه افرادی که در بند هستند با نوعی خشونت و چه مردمی که خارج از بند هستند با نوعی دیگر از خشونت که از پدر خانواده گرفته تا کوچکترین عضو خانواده  و هر قشری از جامعه را شامل می شود از روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و اساتید و فیلمسازان. اما در این میان نکته قابل توجه و آن تعرضی است که علیه زنان صورت می گیرد که مانع پیشرفت در سیر تکامل طبیعی زنان می شود و از آن به عنوان خشونت سیاسی دولتی می توان نام برد. در اصل بیستم قانون اساسی آورده شده: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند». اما به خاطر تفسیرهای متفاوتی که از موازین اسلامی صورت می گیرد می بینیم که عملا برابری بین زن و مرد وجود ندارد. می توان به خشونت و تجاوزهای رژیم در دهه های شصت و هفتاد اشاره کرد که به زنان روا داشته، خشونت هایی که در تاریخ ثبت خواهد شد و هیچگاه برای زندانیان زن که در قید حیات می باشند قابل جبران نخواهد بود و یکی از تلخ ترین شکل های نقض حقوق بشر می باشد تجاوزهایی که در زندانها متداول و به فرمان مقامات زندانها علیه زندانیان زن صورت می گرفته به طوری که دخترانی را که باکره بوده قبل اعدام آنها را صیغه می کرده و به آنها تجاوز می کرده اند و سپس اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن می کرده اند. طبق تفاسیردادگاه بین المللی کیفری این قبیل اعمالها را می توان جنایت علیه بشریت توصیف کرد زیرا تجاوز جنسی قبل اعدام یک اقدام سازمان یافته است. چون این اعمال که طی سالهای مدیدی ادامه یافت به این معنی نیست که مقامات ارشد داخل دولت از آن بی اطلاع بوده باشند پس کسانی که مرتکب این جنایات شده اند همراه با کل رژیم در این اعمال غیر انسانی دخیل بوده اند و باید به پای میز عدالت کشیده شوند. علاوه بر تجاوزهای جنسی و غیر انسانی اکثریت زندانیان حداقل یک شکل آزار و اذیت را در سراسر دهه دوم و سوم جمهوری اسلامی تجربه کرده اند که شامل بد دهنی با نیت تنزل "سایر شکل های ضربه زدن به اندام تناسلی" وادار کردن زندانیان با اعمال ددمنشانه جنسی "تضعیف روحیه زندانیان"  و اهانت و تحقیرها که فراتر از شلاق زدن و شکنجه جنسی می باشد. امروز نیز شاهدیم که رژیم با روانه کردن گشت های ارشاد به خیابان ها و اماکن عمومی و حتی خصوصی، طرح و تدوین و صدور انواع بخشنامه ها و دستورالعمل ها، تعرض به حریم شخصی افراد در مهمانی ها و جشن ها، تفکیک های جنسیتی به بهانه  مبارزه با مفاسد اجتماعی و با استفاده از دین به عنوان سلاحی بس خطرناک برای اعمال خشونت و کنترل بر زنان و سلب آرامش، آزادی و امنیت آنها  انجام می دهد. حتی آمدن دولت تزویر و اسید روحانی نه تنها هیچ تاثیری در بهبود وضع حقوق بشر نداشته بلکه رسیدن تعداد اعدام ها به بالای 400 اعدامی در 100 روز اول ریاست جمهوری وی، پرونده سیاه و شومی را نسبت به ریاست جمهوری احمدی نژاد برجای گذاشت. وکلایی که بخاطر دفاع از وکالت خود و دفاع از حقوق کودکان و تبعیض علیه زنان از حق وکالت محروم و در زندان به سر می برند. زندانیان سیاسی که به دلیل عقاید خود در سیاه چال ها و یا محکوم به اعدام هستند و فیلمسازانی که برای نشان دادن وضعییت روحی مردم در اجتماع فیلمی را به نمایش در می آورند به احکام غیر انسانی و ممنوع الخروج شدن و زندانی های سنگین محکوم می شوند. بر مبنای تعریفی که حقوق و امنیت فعالان حقوق بشر توسط سازمان ملل متحد طی اعلامیه ای مورد تاکید و تایید قرار داده حکومت باید تدابیر لازم را برای حمایت افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، "تهدید"، تبعیض"، فشار یا هر گونه اقدام خودسرانه تضمین کند اما در ایران نه تنها امنیتی برای این افراد و کار ارزشمند آنان که تلاش می کنند در جامعه مردم  به آزادیهای سیاسی و اجتماعی برسند وجود ندارد بلکه خود رژیم نخستین دشمن و تهدیدکننده این افراد است و آنها را با برچسپ های نادرست به بند می کشاند. این مسائل نشان می دهد که امروزه رژیم ایران در زمینه حقوق بشر نیازمند بازنگری جدی و اساسی است و اقدامات وحشیانه ی این رژیم با مبانی حقوق بشر در تعارض است. به هرحال رژیم جمهوری اسلامی ایران در چارچوب مقررات حقوق بین الملل، هیچ گاه متعهد به تعهدات خود نبوده و همواره بشر ستیز بوده و ظرفیت بالایی در نقض حقوق بشر دارد. هیچ دولتی نمی تواند به بهانه اینکه از منظر نظری حقوق بشر جهانشمول نیست، از تعهدات بین المللی شانه خالی کند. این مساله با مبانی ساده حقوق هم ناسازگار است. بنابراین حکومتها از جمله حکومت دیکتاتور و تروریست ایران، لاجرم باید در چارچوب قواعد حاکم حقوق بین الملل به تعهدات بین المللی خود عمل کنند.
{تا مظلومی باشد  ظالمی هم هست}  



از نوشته های خودم

No comments:

Post a Comment