Friday, December 26, 2014

رفتار مرموز خاتمی
حال شان بد است، نه اینکه ربطی داشته باشد که خاتمی چه می کند و کجا رفته و چه گفته. رای بدهد یک دفعه همه می ریزند سرش که چرا رای دادی. رای ندهد همین می شود که هست. حرف بزند، همه می گویند دارد مرموزانه رفتار می کند، حرف نزند می گویند می خواهد بگوید مخالفان حکومت حق حرف زدن ندارند.
یعنی کلا خاتمی شده یک آدم محترم ساکن محله اراذل و اوباش و جی جی های مجلس، از خانه که بیرون می آید تا برود سر کارش، همه محله دنبال این هستند که یک دعوا راه بیاندازند، خودشان هم خوب می دانند آدم محترم از دیوار شکسته و فرمانده هار و نماینده زن مجلس اجتناب می کند، مگه دست خودشه؟ نمی تواند. یعنی این خاتمی باید چه بکند که از نظر این آقایان مشکلی نباشد؟
اصلا چطوری می شود طوری بود که مشکلی نداشته باشی؟ اسماعیل کوثری گفته است « نظام دیگر تحمل رفتار مرموزانه خاتمی را ندارد.» باز خدا را شکر که همین موجودی که نه می گذارند حرف بزند، نه رسانه دارد، نه حتی حق رسمی حضور اجتماعی دارد، با یک اشاره انگشتش می تواند هم رئیس جمهور تعیین کند و هم ترکیب مجلس بعدی را مشخص کند.
خیلی از این موضوع حرص می خورید، اول باسن مبارک را بزنید توی آب یخ بعد سه بار بزنید به دیوار تا حال تان بهتر بشود.

نبوی

Thursday, December 18, 2014

حضور زنان در جامعه ایرانی

حضور زنان در جامعه ایران همواره به عنوان یک از دغدغه های  حکومتی به حساب آمده است. در این نوشتار در صدد آن هستیم تا نشان دهیم که مساله زنان قبل از آنکه مربوط به مسائل عقیدتی و در چارچوب مساله حجاب و عفاف و پوشش قابل تبیین باشد یک امر حکومتداری محسوب میشود. در واقع، در طی بحثهای متعدد افراد از دو زاویه به مساله حضور زنان نگاه کرده اند گروهی از قبل خارجیها که نگاهی از بیرون به قضیه داشته و بر این باور بوده اند که به دلیل وجود حجاب، زنان در ایران آزادی ندارند. منتسکیو یکی از این افراد است. در نامه‏هاي ايراني منتسكيو، حجاب زنان نمادي است از سركوب مردم توسط سلسله مراتب جامعه‏ي سنتي. در مقابل، فقدان حجاب در خيابان‏هاي پاريس نماد نوع جديدي از جامعه است كه آزادي و برابري بر آن حاكم‏اند. بر همین اساس در طی حکمرانی رضاخان و بر اساس همین مساله مدرنیزه کردن ایران، دستور به برداشتن حجاب یا به تعبیری کشف حجاب شد. در مواردی با زور این کار انجام میگرفت. یعنی برای مدرن شدن و بالا رفتن از نردبان ترقی برای زنان نقش نمادین قایل بوده و بدون توجه به خواست آنها، دستور به برداشتن حجاب نمودند.
در مقابل، انقلاب 1979 در ایران از هر جهت واکنشی به اقدامات مدرنیزاسیون رضاخان و پسرش تلقی میشد. این بار انقلابی رخ داده بود که در صدد بود مردم را در قالب پوشش و حجاب و به عنوان الگوی زنان مسلمان در جهان معرفی نماید. یعنی زنان دوباره سمبل و نماد طرقی و پیشرفت محسوب میشدند با این تفاوت که در تعبیر اسلامی آن، زنان میتوانند در عرصه عمومی حضور فعال داشته باشند ولی شرافت و کرامت خود را نیز حفظ نمایند. و این الگو قابل ارائه به کشورهای دیگری است که از زن صرفا استفاده اجباری میشود.
به هر حال آنچه مسلم است این است که اقدامات مختلف دولتهای ، ایران ماقبل انقلاب 1979 و اکثر کشورهای اروپایی از جمله فرانسه برای ممنوعیت حجاب در راستای مدرن کردن و پیشرفت و ترقی زنان به قول بابی سعید یک امر حکومتداری محسوب میشود. در مقابل، الگوی حکومتهای دینی برای اجبار به پوشش نیز در راستای همان هدف پذیرفته شده یعنی پیشرفت و مدرن کردن محسوب میشود. لذا در هر دو طیف تمایل به کنترل بر بدن زنان و نگاه شیءانگارانه و اعمال محدودیت خود را نمایان میکند. بر این اساس، میتوان گفت که حکومتداری متضمن کنترل بر بدنها اعم از زن و مرد است.
در راستای همین کنترل، در دوره های مختلف، گشت ارشاد، انصار، پلیس امنیت اخلاقی و امر به معروف و نهی از منکر، بسیج و ... در ایران برای هدایت مردم، گام برداشته اند. از منظر آنها تحولات اخیر باعث لطمه به مسئله اقتدار نظام است و لذا در ظاهر که ژست دفاع از حقوق زنان به اجرا درمیآید در خفا گروههایی هستند که میتوانند این نظم را برقرار کنند. این امر با توجه به گسترش انواع آزادیها در پوشش خود را نمایان میسازد که بر اساس فرامین و دستورات رسمی قابل کنترل نبوده است. در واقع با توجه به کاهش سرمایه اجتماعی دولت در ایران، مردم همیشه واکنشهای معکوسی به دستورات آنها میدهند. و زمانی که دستور به رعایت حجاب میشود عکس آن رخ میدهد. در این دوره در شهرهای مختلف از جمله شیراز، تهران و اصفهان این امر مشهود بود که انواع پوشش خارج از قلمرو حکومتداری عرض اندام نموده است. لذا واکنش نیروهای کنترل اجتماعی به این مساله در قالب رعب و وحشت خود را نشان داد که در صورتی که پوشش مورد نظر حکومت رعایت نشود میتواند چنین واکنشی به آن نشان داد. گروههای ذینفوذ در ایران در دورههای مختلف فراقانونی عمل نموده و در این مورد نیز خود نیروهای به قول دولتیها خودسر دست به این اقدامات زده اند. ولی آنچه مسلم است این است که اقدامات مذکور برای اعمال کنترل بر بدن زنان و اینکه زنان تحت کنترل هستند خود رانشان میدهد. یک بخش نیز میتواند برای خدشه دار نمودن اقدامات دولت جدید باشد که با این کار چالشی در برابر آن ایجاد نمایند همانطور که در دولت اصلاحات نیز مساله قتلهای زنجیرهای روشنفکران به عنوان یک سناریوی جدید جامه عمل پوشید.



بنفشه کریم زاده

انصار اسیدسولفوریک
حالا ما قانع شدیم که اصولا انصار حزب الله خیلی آدمهای مشتی و باحالی هستند و اصلا اینقدر نرم و نازک هستند که اصلا بلد نیستند گاز بگیرند و سنگ پرت کنند و به عمرشان گاز اشک آور و شوکر ندیدند و کلا از شیمی بدشان می آید، چه برسد به اسید. حالا که ما بی خیال حزب الله شدیم، این مسئولان مملکتی هی دارند اثبات می‌کنند که انصار حزب الله و برادران حزب الله عامل اسیدپاشی بودند. اولی‌اش همین استاندار اصفهان که بطور صریح گفته که عامل اسیدپاشی باند کمیل کاوه است. البته اسمش را نیاورده ولی مشخصات دقیق او را چنین گفته « فرد خاطی شخصیتی ضد اجتماعی داشته که از مشکلات روانی رنج می‌برد...» این هم اظهار نظر مشخص و روشن، اصلا کی مثل انصار حزب الله شخصیت ضد اجتماعی دارد و از مشکل روانی رنج می‌برد؟ می‌گوئید نه، از دکترشان بپرسید.
این هم دکتر فربد فدائی روانپزشک دانشگاه علوم بهزیستی تمام نشانی‌های مجرم را داده و گفته « فرد اسیدپاش مسلماً یک اختلال روانی دارد.» خوب، تا اینجا فهمیدیم که طرف حزب اللهی است، دکتر فدائی معتقد است اسیدپاش جزو انصار حزب الله هم هست و برای همین گفته « آنها مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند و رفتارهایی پرخاشگرانه دارند و هرگز از خطاهای‌شان احساس پشیمانی یا ندامت ندارند.» البته دکتر بطور مشخص نگفته که کدام یک از اعضای انصار حزب الله اسید پاشیده، ولی نشانه‌هایش کامل و دقیق است.
سردار عبدالرضا آقاخانی، فرمانده انتظامی استان اصفهان هم گفته « مجرم به دلیل اختلال روانی شخصیت ضد اجتماعی دارد و قصدش آسیب زدن به جامعه است.» خوب! مرد حسابی! تو که می‌دانی مجرم اختلال شخصیتی دارد و قصدش آسیب زدن به جامعه است، چرا نمی‌روی انصار حزب الله را دستگیر کنی که به جامعه لطمه نزند؟
البته افراد دیگری هم تائید کردند که این کار توسط انصار حزب الله انجام شده و همه مشخصات آنها را گفتند. صادقی ، معاون قوه قضاییه گفته « این کار قانونا ممنوع است.» ، شهلا میرگلو بیات نماینده مجلس هم گفته « این کار نیاز به یک انگیزه قوی دارد که فرد حاضر می‌شود خود را درگیر مسائل قضایی و قانونی کند و سلامت و حتی زندگی یک نفر را به مخاطره بیندازد.» محمد علی اسفنانی نماینده فریدن و چادگان هم گفته: « این اقدام زشت را هیچ انسان عاقلی انجام نمی‌دهد.» ، یعنی اینها همه مشخصات انصار حزب الله را گفتند؛ داشتن اختلال روانی، ضدیت با جامعه، رفتار غیرقانونی، کودکی تلخ، رفتار بد والدین، انجام رفتار غیرقانونی، پرخاشگری، شادمانی از آزار دادن دیگران، عقل نداشتن و سایر مشخصات انصار حزب الله. یعنی بطور مشخص این تعاریف برای افرادی مثل مهدی کوچک زاده، حمید رسائی، محتشم، کمیل کاوه، الله کرم و سایر پرخاشگران دارای اختلال شخصیت صدق می‌کند، به نظرم حالا که دیگر خیلی اصرار می‌کنند، من هم موافقت می‌کنم که حق با مسئولان کشور و پلیس است و دیگر با دستگیری انصار حزب الله مخالفت نمی‌کنم، بروید بگیریدشان. ............... ابراهیم نبوی............

Friday, December 12, 2014

سرزمین ایران جهنمی بی پایان برای زنان

اسید پاشی یکی از انواع شدید خشونت میباشد که همیشه علیه زنان صورت میگیرد و در مواردی بسیار منجر به مرگ قربانی نیز میگردد اسید پاشی حمله ای است که نه به قصد قتل ، بلکه معمولا برای انتقام و نابودی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میگیرد.اسید ماده ای است که قرن ها از شناخت آن میگذرد اما به نظر نمیرسد که پدیده اسید پاشی قدمتی بیشتر از صدو پنجاه سال داشته باشد.

در کشورهایی که از نظر توسعه اجتماعی و اقتصادی و یا به عبارتی کشورهای جهان سوم که در وضعییت خوبی نیستند و شکاف جنسییتی و خشونت علیه زنان و کودکان در آن زیاد است بیشتر دیده میشود از جمله در کشورهایی مانند نیجریه"افغانستان"ایران"هند"نپال"کامبوج"و بسیاری از کشورهای جهان سوم دیگر رواج داشته که در این میان بنگلادش بالاترین ارقام اسید پاشی را دارد و اسید پاشی شکلی از خشونت خانگی است .در افغانستان نیز در دوران حکومت طالبان مدرسه های دختران تعطیل شده و اسیدپاشی بر صورت دختران مدرسه موسوم بود.اسید پاشی خشونتی است جنسییتی چرا که طبق آمارهای جهانی ، زنان 75تا80  درصد موارد بازماندگان اسید پاشی را تشکیل میدهند و99 درصد کسانی که دست به این خشونت میزنند مردان هستند این خشونت ها در اصل نشان دهنده تبعیض و نابرابری جنسییتی برای مانع شدن مشارکت زنان در جامعه میباشد . در ایران تقریبا90 درصد موارد اسید پاشی زنان هستند و بیشتر به صورت انتقام گیری میباشد.از جمله آسیب های اسید پاشی که بر روی بدن شخص به جای میماند و حتی گاهی اوقات منجر به گرفتن بینایی طرف و بعضی اوقات باعث آسیب های روانی جدی مثل اختلال تنش زایی پس از رویداد.اضطراب. افسردگی. اختلال خوردن و حتی اعتیاد و خودکشی وسوخت بافتها و از بین رفتن پوست و استخوانها میگردد و پلک و مژه ها را از بین میبرد میتوان اشاره کرد.شروع اسید پاشی بر زنان در اصفهان با بررسی لایحه و اصل دینی آمران به معروف و سخنان امام جمعه اصفهان شروع شد .که امام جمعه اصفهان در باره رعایت حجاب این چنین گفته اند که "باید چوب تر را بالا گرفت".
بیشتر این کارها برای رواج دادن به حکم دینی و انگیزه سیاسی است این اصل یا حکم دینی در سراسر ایران به ویژه اصفهان باعث ایجاد یک معضل اجتماعی و ترس و وحشت در میان مردم شده است آن هم برای رعایت نکردن پوشش طبق قوانین حکومتی .در جامعه ای که دین و دولت در هم آمیخته شود هر عملی که از طرف یک شهروند صورت گیرد یک عمل سیاسی به حساب می آید . وبه گفته علی اکبر مهدوی جامعه شناس که در باره اسید پاشی اصفهان چنین می گوید و تاکید میکند که عمل اسید پاشی یک ناهنجاری اجتماعی است اما اسید پاشی های اخیر در یک فضای مشخص سیاسی صورت گرفته است.او می گوید"این عمل در یک فضای بسیار مشخص سیاسی انجام گرفته که تحرکات وسیعی از طرف حاکمییت برای تحمیل نوعی از حجاب که مد نظر حاکمییت است در حال انجام میباشد به عبارتی دیگر در زمانی انجام میگیرد که ائمه جمعه مردم را تحریک میکنند که برای حجاب و اجرای حجاب حتی باید خون ریخته شود .
در این میان دولت برای اجرا و رعایت حجاب حتی در مجلس لایحه ای را تصویب کرد که در آن گشتهای ارشاد و نیروی مشخص به صورت سازمان یافته از طرف نیروی انتظامی برای رفتن به خیابان ها و هدایت مردم تربییت شوند و این اعمال کاملا سیاسی و برای کنترل رفتار زنان در خیابانها تائید شده اند و در واقع پاشیدن اسید به صورت زنان و دختران در واقع پله ایست برای مبارزه با بد حجابی.چرا در ایران زن باید تا این حد مورد بی حقوقی، بی توجهی و وحشی گری قرار گیرد.چرا باید در دانشگاهها جدا بنشیند.چرا زن باید تا این حد درگیر بی حقوقی و توحش باشد. و چرا باید گونی بر سرش کشیده شود.و از حق طلاق و حضانت کودک گرفته تا حق مسافرت رفتن به تنهایی محروم است و همه این موارد ارمغانی است که طی سی و چند سال گذشه برای زنان رقم زده شده است.این انقلابی را که زنان دوشادوش مردان در بوجود آوردن آن سهیم بودند برای رسیدن به زندگی سرشار از برابری بود نه سرکوب و تبعیض. جواب تمام این چراها در این است که قوانین بالای سر یک زن اسلامی است نه تنها حکومت همیشه دستش را مثل یک بالاسر بر روی زن میگذارد بلکه در مسائل شخصی زنان نیز دخالت داشته و به هر اراذل و اوباشی هم اجازه میدهد که هر کاری را که دوست داشته باشند در حق زنان انجام دهند.اما با وجود همه این بی عدالتی ها و کارهای انجام شده این بار حکومت پیروز نمیشود بلکه برنده میدان دیگر زنان هستند زنانی که چندین سال است به طور متوالی دولت در پی راندن آنها به کنج خانه هایشان است زنان دیگر طاقت شان به سر آمده و در برابر قوانین تبعیض آمیز سر پائین نمی آورند.اسید پاشی که اخیر که در اصفهان رواج گرفته باعث سوختن سر و صورت چندین زن و دختر شده است ومردم اصفهان با همکاری یکدیگر در جنبش هایی شرکت کرده اند که تنها نبوده و مردم تهران .شیراز.سنندج و چندین شهر دیگر با مردم اصفهان و به نشانه اعتراض همکاری کرده اند و حق مسلم هر زن است که در این جنبش ها و بر علیه کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند بپا خیزند که به چه حقی این کارها باید صورت بگیرد که اگر به خاطر پوشش است که انتخاب پوشش حق هر زنی میباشد و حق دارد به پا خیزد چون دولت بی اعتنا به این مساله است .چگونه بی اعتناست به این دلیل که وقتی چند نفر روی پشت بام آواز میخوانند و ظرف چند ساعت دستگیر میشوند .اما اسید پاشی چه؟ همه زنان را که نمی توانند اسید پاشی کنند چرا دنبال مجرمان اسید پاشی نمیگردند .مگر نمیتوانند ظرف چند ساعت همانند آواز خوانها آنها را پیدا کنند تازه بعد از سوزاندن زنان و گرفتن زیبایی آنها دنبال سر نخ میگردند و به این دلیل اسید پاشی یک مساله سیاسی است چون قربانیانی که مورد اسیدپاشی قرار گرفته اند قبل از آن به گفته خود و خانواده هایشان از طریق پیام که برایشان فرستاده شده که با بدحجابی مبارزه میشود اگر حجاب را رعایت نکنند به صورت آنها اسید پاشیده میشود و این جنایات وقیح برای دور راندن زنان و خواسته های کل جامعه میباشد و به هر رنگ و شکلی در صدد ایجاد تشنج در جامعه هستند. ناامن کردن جامعه و زندگی برای زنان یک پروسه سیستماتیک از طرف دولت میباشد از طرحهای قالیباف گرفته  تا تک جنسییتی و طرح ممنوعییت کار و افزایش جمعییت که همه در این پروسه هستند و در واقع میتوان این طور بر آورد کرد که حکومت اسید پاشها نمیتواند به خواسته مردم جواب دهد با اسید میتوان سر و صورت زنان را سوزاند اما نمیتوان افکار زنان را تغییر داد. اسید پاشی در اصفهان موجی از خشونت و ناراحتی را در تمام دنیا بر انگیخته است وهمه احساس ناراحتی میکنند و بر این باورند که در پشت این ماجراها دستی قرار دارد که هدف آن حذف زنان میباشد و این در حالی است که زنان ایرانی در سالیان اخیر موفقییت های بسیاری را در عرصه های عمومی و علمی کسب کرده و در راستای احقاق حقوق تلاشهای زیادی کرده اند. اما در مملکت ایران پدیده اسید پاشی هیچ گاه پدیده کوچکی نبوده و یک معضل تازه نیست چون در سرزمین ما آنقدر ظلم و ستم وجود دارد و آنقدر بی عدالتی وجود دارد که مردان زنده زنده زنان و دخترانمان را زنده به گور میکنند.در سرزمین من نه اعدام ریشه کن میشود ونه اقلییت ستیزی و به عبارتی دیگر سرزمین ما ایران سرزمین چپاول است چون بیکاری غوغا میکند و کودکان کار مبتلا به انواع بیماریهای واگیردار میشوند و تازگی ها هم باران اسید بر سر زنان و دخترانمان باریدن گرفته و ابرهای سیاه تاریکی خود را از زنان این مرز و بوم دور نمیکنند. و نمایندگان مجلس متاسفانه به جای همدردی با زنان ماجرای اسید پاشی را یک ماجرای عشقی و انتقام گیری های عاشقانه نقل میکنند و در حالی که بایستی درگیر مساله اسید پاشی باشند درگیر تصویب
طرحی که به گفته نمایندگان مجلس آزادیهای شهروندی را به سر حد امکان کاهش وبه برخی افراد مجوز دخالت میدهند.اما حکومت آزادی برای مردم بویژه زنان را ممنوع دانسته و همواره از خشونت استفاده میکند ویا به عبارتی دیگر داعش وار عمل میکند . ولی تظاهرات گسترده در اصفهان و سایر شهرها نشان دهنده اینست که مردم آزادیخواه به این جنایت ها با بی تفاوتی نگاه نمیکنند و برای برابری حقوق زنان در کشور از هیچ حرکتی دریغ نمیکنند.

بنفشه کریم زاده


بنفشه کریم زاده

Sunday, October 26, 2014

اعدام# اعدام ریحانه # اعدام

یکی از فجیع ترین خبرها در روز شنبه خونین اعدام ریحانه بود وشنبه ای که قرار است در شهرهای اصفهان. تهران.رشت . تبریز . سنندج علیه اسید پاشی به زنان اصفهان به خیابان ها بیایند.جمع شدن هایی که شاید پاسخ راسخی برای این جنایات وحشیانه در ایران باشد با وجود اعتراضات گسترده بین المللی و هزاران نفر از مردم از هر قشری در جامعه و حتی بسیاری سازمانهای بین اللمللی باز این جوان را اعدام کردند.
جوانی که سالهای اول جوانی خود را در زندان به سر برد و در مدت شش سالی که در زندان بود زیر فشار از وی اعترافات زیادی گرفتند و سرانجام وی را کشتند.مردم ایران دلی دارند مثل شیر و غروری به بلندای اورست و دماوند که اینگونه با این حکومت دست و پنجه نرم میکنند و از همه مهمتر پدر و مادری که سالها برای نجات دخترشان هر دری را زدند اما بی نتیجه ماند پدر و مادری که سالها دلشان همراه ریحانه در زندان بود.در حالی که پدر و مادرریحانه هنوز در انتظار دخترشان پشت در زندان بودند و قبل از اینکه دخترشان اعدام شود  از طریق رسانه های سپاه اعدام وی اعلام شده بود .اما جمهوری اسلامی با این اعدام ها طوفان درو خواهد کرد .
با اینکه تیم بین خبری کمیته بین اللمللی علیه اعدام بیانیه ای را صادر کرده بود و در این بیانیه این چنین آمده بود:
"حکومت ایران باید حکم اعدام ریحانه را متوقف کند ریحانه متهم به قتل مردی است که به گفته او قصد تعرض به وی را داشته است ریحانه در سال 2007 دستگیر و دو سال بعد در سال 2009 با وجود تناقض های عمیق در پرونده اش محکوم به اعدام گردید حکم اعدام او قرار بود 20 سپتامبر سال جاری اجرا شود که مدت 10 روز به تعویق افتاد".
"همچنین معاون عفو بین اللمللی در امور خاورمیانه اذعان کرده بود"زمان برای ریحانه جباری به سرعت میگذرد و مقامات و دولت ها باید سریعا جهت توقف حکم اعدام ریحانه اقدام کنند.
اجرای حکم اعدام ریحانه بارها به تعویق افتاده است از جمله در ماه گذشته مقامات قضایی جمهوری اسلامی به جای تعیین تاریخ های پیاپی برای اجرای حکم ریحانه باید دستور برپایی دادگاهی مجدد برای ریحانه مطابق با استانداردهای بین المللی را که در آن مجازات اعدام وجود نداشته باشد صادر کنند."
و به گفته مینا احدی مسئول کمیته بین المللی علیه اعدام :این بزرگترین چالش در سطح بین المللی اعدام یعنی قتل عمد دولتی است بر اساس تجربه ما تاکنون هیچ پرونده ای به اندازه پرونده ریحانه جباری به خود جلب توجه نکرده است امیدوارم که با نجات ریحانه برای نجات دیگر محکومین به اعدام نیز درس های این مبارزه را به کار گیریم."
کمیته بین المللی علیه اعدام در چند ساعات گذشته مجموعه اقداماتی را در سراسر جهان انجام داده است از جمله تماس با مقامات پارلمان اروپا.وزیر امور خارجه ایتالیا.و برگزاری چند تجمع اعتراضی در کشورهای مختلف.
اما ملاقات آخر و لحظات دردناک برای هزاران نفری که برای نجات ریحانه تلاش کردند و برعلیه حکم اعدام وی بودند در مقابل حکومت ایران بی نتیجه ماند.اما ریحانه برای اجرای حکم احضار شده بود و به مادرش گفته بود که مرا به زور از تختخوابم بیرون آوردند و این امر باعث اعتراض دوستان و هم بندی هایم شد و با توجه به اینکه به لحاظ جسمی حالم خوب نبوده باز هم توجه نکرده اند و مرا برای اعلام اجرای حکم بردند.
با وجود موج اعتراضات مردمی و بین المللی اعدام ریحانه بارها متوقف شد و حکومت ایران بارها عقب نشینی کرد اما متاسفانه هیچ قدرتی جلودار این رژیم نبود و با اعدام این جنایت کثیف هرروز ریشه اش را می گستراند و متوقف نمیشود و دولت از هر ترفندی برای گرفتن جان ملتش اقدام میکند .وحتی به دختری که از خودش در برابر تجاوز دفاع کرده است رحم نمیکند.
به امید برقراری عدالت.
نوشته: بانو کریم زاده

Friday, October 24, 2014

تجاوز جنسی یا جرم شناسی جنسی


تجاوز جنسی یکی از گسترده ترین جنایتهای دوران معاصر است در سده های بیستم و بیست و یکم میلادی تجاوزات جنسی به عنوان سلاح جنگی به کار گرفته شده است و طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در هر 11 ثانیه یک زن در دنیا مورد آزار و خشونت قرار میگیرد. اما موضوعی که درباره آن بحث میشود مربوط به تجاوزات جنسی در جنگ میباشد که در علم پزشکی با جرم شناسی جنسی شناخته شده است .
تجاوزاتی که در گذشته در جنگ ها انجام میگرفته دوباره در حال تکرار هستند و به عنوان اسلحه ای علیه مخالفان بکار گرفته میشود و از آن به عنوان ابزارهای نظامی نام برده میشود اما این تجاوزات غیر انسانی نه تنها در جنگ ، بلکه در هر کشوری و در زندانها در حال اجرا کردن میباشند و به عنوان شکنجه های روحی و روانی به کار گرفته میشوند.از مهمترین این رویدادها ی تاریخی میتوان به جنایات و نسل کشی های وحشیانه در قرون وسطی،جنایات جنگی در جنگ جهانی اول و دوم .تجاوز به کودکان و زنان.نسل کشی در چین.تجاوز در رواندا.جنایات در بنگلادش.تجاوز و وحشی گری در کنگو.قتل و غارت در تامیل.آزار و اذیت زنان و کودکان .شکنجه زندانیان سیاسی و اسیران جنگی.استفاده از سلاح های هسته ای بر مردم و غیر نظامیان و جنایات اسید پاشی بر علیه زنان و دختران و خشونت علیه آنها اشاره کرد.و باوجود اینکه در عصر پیشرفت و تکنولوژی هستیم و شاهد تکامل و علم پزشکی میباشیم اما انسان دستش به خون های زیادی آلوده میشود از جمله خون کودکان و زنان و مردان بیگناه که قربانی جهل و خودخواهی دیگران شده اند .در دوران باستان و جوامع قدیمی تجاوز به مردان در دوران جنگ به عنوان حق مسلم طرف بوده  و حتی در بسیاری از فرهنگ ها از تجاوز به عنوان سلاح جنگی استفاده میشده است و وقتی سرباز پیروز میشده .سرباز مغلوب را اخته و به او تجاوز میکند مردانگی اورا گرفته و قربانی دیگر نمی توانسته یک سرباز یا یک فرمانروا شود.تجاوز در جنگ نه تنها شامل مردان بلکه زنان و کودکان زیادی قربانی این تجاوزات میشوند.از موارد تجاوزات جنسی میتوان به فجایع بوسنی که توجه تمامی خبرنگاران و افکار عمومی را به خود جلب کرده بود اشاره کرد و بعد از آن به مواردی همچون کونگو.اوگاندا.سودان و رواندا اشاره کرد .به طوری که در دادگاه بین اللمللی از خشونت سکیستی به عنوان جنایت جنگی و جنایت علیه بشرییت نام برد شده و در این قطعنامه از تجاوز جنسی.برده داری سکیستی.اجبار به فحشا.بارداری اجباری و از بین بردن توانایی باروری نام برده شده است .اما قطعنامه ها متاسفانه نمیتواند       واقعییت ها را تغییر دهد واقعییت هایی که به خشونت جنگی علیه دختران و زنان منتهی میشود تجاوزاتی که تمامی زنان و دختران را در سنین مختلف هدف قرار میدهد.این امر شنیع موضوعی است حساب شده و صرفا این عمل برای لذت بردن نیست و اکثرا جلوی چشمان خانواده انجام میگیرد و همانطور که آلکساندرا پالت می گوید: در تجاوزات جنسی هیچگاه موضوع بر سر سکس نیست بلکه موضوع بر سر قدرت است و ظلم و ستم رهبرییت ،تجاوزهای جمعی در جنگ ها سیستم جمعی و متد دارند و کسانی که این کار را میکنند فرد تکی نیستند که کار خود را تحت کنترل نداشته باشند بلکه سربازانی هستند که طبق نقشه عمل میکنند".از جمله تجاوزاتی که در حال حاضر ودر برخی کشورها درحال وقوع است میتوان به عراق و سوریه اشاره کرد که از طرف شبه نظامیان داعش صورت میگیرد و زنان مسیحی و ایزدی توسط عناصر داعش به عنوان اسیر جنگی در بازارهای موصل و نینوا و همچون کنیز و برده به فروش میرسند و مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. این گروه از هیچ گونه خشونت و تجاوزی در سوریه و عراق پرهیز نمیکند و هیچ حرمتی برای زنان قائل نیست و حتی تصاویر تجاوزهای دسته جمعی را در فضاهای مجازی پخش میکنند و از آن به عنوان برگ برنده استفاده میکند. و به گفته زنانی که از دست آنها گریخته  و بازگو کرده اند زنان مسن را از دیگر زنان جدا کرده . و کودکان را به جاهای دیگر میبرده اند. و فرمانده اجازه داشته به دختران باکره نزدیکی کرده  و بعد آنها را در اختیار شبه نظامیان قرار دهد و پس از تجاوزات گروهی  فروخته شده و یا به عنوان هدیه به مردان دیگری داده شوند و زنان شنگال قربانیانی بوده اند که مورد تهاجمات و شکنجه های  از جمله :بردگی.حاملگی اجباری.آزار و و اسیری .قرار گرفته اند. طبق آمارسازمان دیده بان حقوق بشرسوریه .خبر از فروش زنان بسیاری میدهد که توسط همین گروه تروریستی به اجبار به تغییر دین  و به عنوان عروس فروخته شده اند و این زنان همانا زنان ربوده شده ایزدی از عراق هستند که به سوریه منتقل شده و فروخته میشوند و به عنوان غنایم جنگی در میان جنگجوها ی دولت اسلامی تقسیم میشوند و همچنین گزارشات زیادی مبنی بر اعدام زنان وجود دارد. و مشکل اصلی اینست که این زنان و دختران که از دست این شبه نظامیان فرار میکنند با مشکل بزرگی روبرو هستند و آن "جامعه سنتی" که در جامعه پذیرفته نمیشوند و این دختران از نظر این جامعه لکه دار شده اند  و در نهایت از جامعه ترد میگردند  و یا سنگسار میشوند.

رنجی که در این تجاوزات جمعی در زنان بوجود می آید هیچگاه جبران نخواهد شد چون این زنان بیهوش شده و آگاهی خود را از دست میدهند و یا حتی در بعضی مواقع به دلیل نبود بهداشت و امکانات پزشکی جان خود را از دست میدهند و کسانی که زنده می ماننددر تمام طول زندگییشان از لحاظ فیزیکی. روانی و رفتارهای اجتماعی همواره در رنج خواهند ماند و باعث بوجود آمدن مواردی همچون توهم.ترس .ناراحتی.بیخوابی. حملات روحی و درد های شدید میگردند.و در تمام زندگییشان همواره ترد میشوند چون این تجاوزات غالبا جلوی چشم همسرانشان انجام میشود و به خاطر له شدن غرور مرد از طرف دشمن میباشد و این مردان خود را ضعیف فرض کرده و تصور میکنند که شرف آنها از بین رفته و زنان خود را طلاق میدهند تا شرفشان حفظ شود و بارداری هایی که از این طریق بوجود می آید یا بچه هایشان از بین میرود و یا از سوی خانواده پذیرفته نمیشوند .چون از نظر آنها این کودکان به عنوان بچه های دشمن به حساب می آیند.
تجاوز جنسی مساله ایست که به فرد.طبقه اجتماعی یا شرایط خاصی محدود نمیشود و همه زنان و دختران در همه جوامع ممکن است در معرض چنین آسیبی قرار گیرند  حتی در جوامعی که از آزادی جنسی برخوردار میباشند این افراد قربانی هستند چون بدون رضایت مورد آزار و تجاوز جنسی قرار میگیرند و سرنوشت آنها برای همیشه تغییر میکند و این خشونت سالهاست که در درگیریهای نظامی میان کشورهای سراسر جهان به طور هدفمند مورد استفاده قرار میگیرند .
و به گفته "مدیکا موندیال این تجاوزات جنسی نه تنها از سوی سربازان متخاصم بلکه از طرف نیروهای نظامی خودی،همسایگان و خویشان قربانی یا اهالی محل انجام میگیرد "

ودر آخر مساله ی تجاوز در دوران جنگ مساله ایست که باید برای آن مبارزه کرد حتی در کشورهای دیکتاتوری ،،و تجاوز در دوران جنگ نهایت درجه تحقیر انسان است چون همه انسانها با هم برابر هستند و هیچ انسانی از دیگری انسان تر نیست و یکی از جنایات بزرگی است که انسان را له میکند و جامعه بین الملل نیز این جنایات جنگی را خطری برای ،امنییت و صلح بداند.





نوشته:بنفشه کریم زاده

Thursday, September 25, 2014

زن آذربایجانی را بهتر بشناسیم

همیشه مبارز بوده اند و مبارزه کرده اند، در تمام طول تاریخ ، اما تاریخ داستان آنها نیست چون قلم زبان آنها نبوده است، هیچ گاه ثبت نشده اند، بی هویت، بدون تاریخ،آری خواهر آذربایجانی ام را میگویم، همانند خواهرکردم یا خواهر گیله کی ام و همان طور خواهر لرم.درباره خواهر آذربایجانی ام می نویسم که توان آن را ندارد آزاد زندگی کند، به زبان مادری اش
بخواند و بنویسد چون جامعه ام بیمار است ،از واژه جامعه استفاده کردم نه حکومت،زیرا حکومت بخشی از جامعه است و چون جامعه پذیرای این حکومت هست و خوبی و بدی این حکومت را تحمل میکند و با آن میسازد.نوشتن در میان قومییتهای غیر فارس در ایران یعنی همه چیز، یعنی هویت، یعنی تفکر،یعنی بودن، و تنها این قلم است که بر روی صفحات یاریمان میکند و همراهمان است و بیمار نیست که هر بار برای زنان با اقلییتهای متفاوت تصمیمی بگیرد از انتخاب لباس گرفته تا دخالت در مسائل شخصی  و هزاران برنامه دیگر.اما گویی قلم یارای من نیست ،چون نوشتن در باره زن آذربایجانی است ،اما نوشتن به زبان فارسی، در مورد شیرزنان گمنامی که با وجود تحولات بسیار، همواره مدافع ارزش های ملی و دینی بوده اند، گاهی درقامت علم و گاهی در لباس رزم و گاهی در قامت نان آور خانواده و چه بسیار زنانی که در زندان ها قربانی تبعیض جنسی و قوانین نابرابری مذهبی ستیزشده اند و محکوم به اعدام و یا سنگسار شده اند و با کابوس آن شب را به صبح میرسانند.از زنان غیور و ناشناخته و شیرین تر از آن نگاه کردن به تاریخ و جنبش های 100ساله زنان ایرانی است که در دل تاریخ نهفته اند.شیر زنی همچون زینب پاشا،زن ناشناخته که بر خلاف سنت غلط خانه نشینی،در تاریخ درخشید و علیه ظلم واستبداد مبارزه کرده است و شاعری بزرگ همچون پروین اعتصامی  که بیشتر اشعارش در مورد زنان دل شکسته ایرانی است.و می نویسم که بگویم شما تنها نیستید و ما هم مثل شما محروم هستیم از حق آزادی بیان. در طول تاریخ جنبش های زیادی در میدان سیاسی ایران رخ داده است  و زنان آذر بایجان هم در این جنبش ها نقش چشم گیری داشته اند و در سایه زنانی بوده است که در زندان ها انواع شکنجه ها را به جان خریده اند و همه این تلاشها برای تغییر نگرش و به دست آوردن حقوق زنان بوده است،نگرشی که تا بوده زن را جنس دوم دانسته و ناعدالتی هایی که در جامعه باعث به وجود آمدن تبعیض شده است. حزب ها و جنبش های زیادی در مسیر بهبود شرایط ملت های غیر فارس در ایران و حرکت های بیشماری داشته اند و چون ساختار جامعه ساختاریست که با هدف فارسی سازی بنیان شده است در سایه این ساختار و تبعیض های حاکم، زنان آذربایجان دستخوش تحمیلات بسیار بوده اند. و به عبارتی دیگر در ایران .تنها باید"زن" بود به دور از هرگونه هویت ملی یا مذهبی.

مشکلات و مسائل بسیاری همیشه در سر راه زنان آذربایجان بوده است و حتی با قاطعییت میتوان گفت به مراتب  بیشتر از زنان فارس مرکز نشین میباشد و به دلیل اینکه ترک زبان هستند در جامعه و بر اساس سنت غلط شهروند درجه دوم به حساب می آیند به دلیل زبانشان و زنان به دلیل زن بودن جنس دوم محسوب میشوند  و یک تبعیض آشکار است و این تبعیض یعنی تبعیضی مضاعف.
یک زن ترک به خاطرترک بودنش حق تحصیل به زبان مادری اش را ندارد و این نیز خود باعث کاهش میزان تحصیلات در بین جوانان ملت آذری میشود و مرد سالاری حاکم برمحیط نیز شرایط تحصیل در دانشگاهها را برای زنان سخت میکند پس باز زنان آذربایجانی از داشتن تحصیلات عالیه در برابر زنان فارس زبان محروم میباشند.
زنانی غیور که با انجام دادن حرکت های ملی به نشانه اعتراض با زن ستیزی از پای ننشسته اند و در کمپین یک میلییون امضا بعد از تهران ، اولین شهر فعال ایران بود اما باوجود همه جنبش ها و فعالییتهای این زنان باز بسیاری از مسئولان و فعالان بر این باورند که مسئله زن یک مسئله فانتزی است ، و باید دنبال مسائل مهمتری از جمله مشکلات "فقر"و"زندان" بود نه مسئله "طلاق و حضانت"پس موقعییت زنان چه میشود ، مگر زنان جزئی از این ملت نیستند،زنان ترک به دنبال جایگاه بهتر از زنان و قومییتهای دیگر ایران نیستند و فقط به دنبال برابری و رفع ستم جنسی  هستند و مساله زن را در جهت پیشبرد اهداف خود زنان به کار میگیرند و جنبش هایی که داشته اند نسبت به همه مسائل برتری داشته  و آگاهی زنان را نسبت به "فقر" "اختلافات طبقاتی" و مسائلی که فقط ضربه اش به زنان وارد میشودرا بالا برده اند و این خود یک همکاری واقعی میان زنان آذربایجانی است، اما زمانی شکل واقعی به خود میگیرد که زنان مشکلات و مسائل مرتبط به خود را کاملا بشناسند، ، و این مبحث "مرد برتر و زن ضعیف تر" از میان برداشته شود.
به امید روزی که زن ستیزی ریشه اش در میان تمام ملت ها خشکیده شود

Thursday, September 11, 2014

یورش به زنان

با روی کار آمدن دولت روحانی و تاکید پررنگ حکومت برای دو واژه "تدبیر"و"امید" برای این بود که اعتماد به نفس را در بین مردم نسبت به دولت و داشتن تفاوت با دولتهای قبل ایجاد کند اما چیزی جز پیاده کردن سیاستهای حاکمان،در جهت عقب راندن زنان نبود و همه بهانه ای دائمی برای یورش به زنان و پیاده کردن خشونت نسبت به زنان میباشد .دو واژه ای که هیچگاه جامه عمل نپوشاند.
و تا این حکومت بوده برای زنان این موارد را به ارمغان داشته از جمله: حذف زنان از بازار کار.حذف تدریجی زنان .حذف رشته های دانشگاهی.حذف دختران از بازار کار.سالم سازی محیط. و در کل تلاش حاکمییت برای پاک کردن زنان از سطح جامعه و جدیدا یورش به زنان.

هنوز مهر تفکیک جنسییتی در شهرداری که از سوی سردار محمد باقر قالیباف ابلاغ شده بود خشک نشده  که این ممنوعییت تازه را نیز برای اشتغال زنان مطرح کرده اند و این ممنوعییت چیزی نیست جز محروم کردن زنان در حوزه های عمومی .پس در چنین جامعه ای استقلال زنان چگونه حفظ میشود؟
اشتغال زن در جامعه ایرانی با مشکلات زیادی روبرو است و این مشکلات روز به روز رو به فزونی است اما با همه این موارد رئیس پلیس اماکن نیروی انتظامی اشتغال زنان در کافی شاپ ها،قهوه خانه ها و فضای عمومی ،سفره خانه های سنتی را طبق قانون منع کرده است .
وطبق گفته های خلیل هلالی "به طور کل اشتغال زنان در قهوه خانه ها ممنوع است و اگرچه اخذ پروانه کسب قهوه خانه ها از سوی زنان بلامانع است .ولی زنانی که تقاضای اخذ پروانه کسب قهوه خانه را دارند باید مردانی را به عنوان مباشر خود در این مکان معرفی کنند.چرا که طبق قانون ،تردد و اشتغال زنان در داخل قهوه خانه ها ممنوع است و حتی اگر آنها صاحب پروانه کسب باشند".و همچنین اضافه کرد :باتوجه به اینکه خدمات در سفره خانه های سنتی به خانواده ها نیز ارائه میشود تردد خانم ها در آن اماکن بلامانع است . و همچنین اشتغال زنان در فضاهایی مانند آشپزخانه و سفره خانه ها نیز ممنوعییتی ندارد .ولی اشتغال در فضای عمومی این اماکن ممنوع است.
ما بعضی وقتها نزد خودمان فکر میکنیم که همه چیز بر وفق مراد است وهمه سعی میکنند که اوضاع جامعه را رو به بهبودی هدایت کنند،اما ما غافلیم ،غافل از اینکه همه اینها یک فاجعه بزرگ تاریخی است .حکومت هیچگاه به نفع زنان قدم برنمیدارد.و بعضی وقتها که خبراز لایحه میدهند به نفع زنان از جمله اینکه ،مرخصی زایمان افزایش می یابد، رفاه برای زنان،بیمه کردن زنان .همه اینها و موارد دیگر به چه ختم میشود به ایجاد رشته های خانه داری ،کاهش ساعت کاری که زنان اذیت نشوند ،پس چرا ساعت کاری مردان را کاهش نمیدهند،آیا زنان از دیدگاه ودر خور نگاه این حکومت ،انسانی ترند،یا اصلا آنها انسان نیستند و یا خیر این لایحه ها مواردی از پیش تعیین شده هستندبرای رسیدن به اهدافی خاص؟
اما همه این موارد نشان دهنده این است که ما زنان باید یک فاجعه بزرگ را در پیش روی خود ببینیم ،همه میدانیم که کار جوهره ی انسان است،انسان را میسازد و استقلالی که ما زنان از کار کردن و حضور در اجتماع بدست می آوریم بزرگ ترین دستاورد برای رهائی از جامعه مرد سالاری میباشد و زن میخواهد این را ثابت کند،که جنس دوم نیست و با کار کردن خود را از قید و بند و تکیه اقتصادی بر همسرش نجات دهد، و از نگاههای تبعیض آمیز رهایی یابد.
و اما حذف زنان از جامعه مختص به یک دوره خاص  و یک دولت خاص نیست .این یک سیاست است که حاکمییت ایران در طی سی و چند سال گذشته در پیش رو گرفته است ، و نقش مادر بودن و همسرخوب بودن را در اولویت برای زنان قرار داده است ،هرچند جنبش زنان برای حمایت از زنان در ایران فعالییتهایی را نیز انجام میدهند اما تبعیض ها و لایحه های هر روزه مجلس آنقدر زیاد هستند که تنها میتوانند روی یک سری مسائل فعالییت داشته باشند و زنان در این میان باز پشت شان خالی میماند و زنان میمانند و دولت.بر اساس گزارشات مراکز آماری تنها 14.1درصد جمعییت زنان ایران فعال اقتصادی هستند که 30  درصد از میانگین جهانی کمتر است  و ایران به لحاظ فعالییت اقتصادی زنان در رتبه 116 قرار دارد و تا زمانی که نگاه سنتی-مذهبی حام بر ایران ،زنان را در محدوده خانه قرار دهد همچنان زنان ایرانی از تبعیض های پنهان و آشکار رنج میبرند ، و روز به روز حکومت این این تبعیض ها را گسترده تر میسازد.هرچند زنان نیمی از اجتماع هستند و نمی توان نقش آنها را در آفرینش ثروت ملی و تولید ناخالص داخلی نادیده گرفت، و حذف زنان از چرخه اقتصاد و خانه نشین کردنشان،به معنای نصف کردن تولیدات و سرمایه مملکت است .و این یورش به زنان از سوی دولت به تشویق بسیاری از افراد سودجو و بی اخلاق هستند و باعث سو استفاده از زنان در محیط های غیر قانونی،می انجامدو فرصتهای شغلی زنان را در اجتماع کاملا از بین میبرد و مسئولان به جای قوانین تبعیض آمیز ،در بهبود شرایط کار و نهادینه سازی فعالییت کنند و بدانند که زن جنس دوم نیست و موجودی آزاد و اجتماعی است و میخواهد رشد کند .و به جای اینکه چادر سیاه بر سر زنان افکنند و آنها را در کنج آشپزخانه بگنجانند.باید راههایی را که جایگاه انسانی زن را به نمایش میگذارد، بازتر کرده و واهمه ای از پیشرفت زنان نداشته باشند.



نوشته:بنفشه کریم زاده

Sunday, September 7, 2014

خشونت به خاطر زن بودن


خشونت علیه زن پدیده ای است که در آن زن به خاطر جنسییت خود ، مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس دیگر واقع میگردد.در طول تاریخ بشرییت رخدادهای زیادی روی داده است، وضعییت های ناگوار که هر روزشاهد یک مصیبت تازه هستیم، نسل کشی انسانهای بی گناه، نقض حقوق بشر، خشکسالی های پی در پی،جنگ، شکنجه،ایدز، ابولا، اما هر چند مقاومت کردن در برابر این فجایع بسی دشوار است باید تحمل کرد اما زنان دنیای امروز ناچاربه مقاومت هستند، هرروز خشونت علیه زنان و رفتارهای وحشیانه افزایش می یابد.خشونت وشکنجه هایی که بر روی بدن نحیف زنان در این دنیای بی رحم مانده و می ماند،خشونت علیه زنان محدود به تمام جوامع بشری است و جاو مکان مشخصی ندارد،در خانه،خیابان و حتی محل کار با آن روبرو هستند.خشونت یک مساله جهانی است به طوری که 30تا35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جنسی شوهرانشان قرار میگیرند و 15تا25 درصد هنگام بارداری مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و از هر 10زن قربانی سه نفر توسط شوهر یا سایر مردان کشته میشوند.درشیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند و 41 درصد زنان در هند بر اثر آزار جسمی شوهرانشان دست به خودکشی میزنند.در بنگلادش بیش از 50 درصد قتل ها ،ناشی از خشونت مردان است و در ایران هم طبق آمارهای ملی 66 درصد زنان از اول زندگی مشترکشان ،حداقل یکبار مورد خشونت قرار گرفته اند .اما دردناک تر از همه این است که در عراق علاوه بر قتلهای ناموسی،درسایه جنگ های طولانی واین همه آواره از پیر،جوان،مرد،زن و کودک،این زنان و کودکان هستند که از هر قشری آسیب پذیرترند که باید در اردوگاهها،کوهها و خیابان ها زندگی کنند اما غم انگیزترین واقعییت این بی رحمی در عراق استفاده از تجاوزات جنسی زنان و کودکان به عنوان حربه جنگی است که نزدیک به دو هزار زن را گرفته به آنها تجاوز کرده و بعد مثل یک برده به فروش میرسانند،به طوریکه هفتصد زن را صد و پنجاه دلار فروخته اند.عامل اصلی خشونت را میتوان در تبعیض یافت که مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی میشود و خشونت هم ریشه در تبعیض دارد.ظلم هایی که در حق زنان میشود در جای جای این دنیا آنقدر بی رحم هستند که بشرییت حتی توان گفتن و فکر کردن در مورد آنها را ندارد.زنان در زندگی روزمره خود،فشارهای زیادی را در همه جنبه های زندگی از فرهنگی و اقتصادی گرفته تا سیاسی و اجتماعی منحمل میشوند.این فشارها همیشه با زن بوده و نوعی وحشت را در زن ایجاد میکند وحشت از تبعیض و خشونتی که در آینده در انتظارشان است ، که اعتماد به نفس،امکان برنامه ریزی در آینده و حتی تصویرآنها از جامعه و خود را از آنها سلب میکند.و درد های ناگفته در زندگی شان از بی عدالتی آشکار است و مثل یک کابوس با آنها می ماند و هیچ وقت آشکار نمیشود. ناآرامی های سیاسی درجامعه به شیوه ای تنظیم میشود و زنان را سرکوب میکنند ،که حتی آزادی های فردی اجتماعی با توجه به قانون برایشان وضع میگردد و در مواردی همچون حجاب،حضانت، و زنان در جامعه ما همیشه با هر حرکت سیاسی و آمدن هررئیس جمهور، میزان اعمال و فشاربر آنها افزایش می یابد.
واما ناآرامی های اجتماعی هم به گونه ای است که همیشه در کمین زنان است و در جاهای مختلفی مورد سو استفاده قرار میگیرند،به طوریکه حتی در محل کار نیز راحت نیستند و هیچ تلاشی برای تامین امنییت اجتماعی در اماکن عمومی صورت نمی گیرد،و در این میان با طرح های تفکیک جنسییتی این امان را به مردان میدهند و در واقع نوعی پیام به مردهاست که رفتار آزار دهنده شما مثل(متلک به زنان و آزارجنسی) طبیعی است ومردان اختیاری بر رفتارهای خود ندارند و تنها راه جدا کردن مردها و زن ها در مکان های عمومی است و با این شیوه میگویند که زنان اینطور اذیت نمیشوند.
اما تا دنیا بوده زن همواره به عنوان یک کالا به شمار رفته،اما باز با وجود این همه خشونت و کم گرفتن زنان،امروزه شاهد هستیم که بسیاری از این زنان در جایگاههای بلندی قرار گرفته اند و به عنوان رهبران محلی و حامیان حقوق بشر تبدیل شده اند.وقتی در جامعه خشونت افزایش یابد در شکل های مختلف به عنوان یک هدف پذیرفته میشود،پس دلایل بنیادی آن را باید در لایه های فردی و اجتماعی جستجو کردو در واقع خشونت وجه منفی و روانی هر انسانی است که عوامل زیادی چون ،عصبانییت ،تهدیدو شخصییت در شکل گیری آنها نقش داشته ،به طوریکه بسیاری از کسانی که همسران خود رامورد آزارهای جسمی و غیره قرار میدهند کسانی هستند که در کودکی شاهد خشونتهای خانوادگی پدرو مادرانشان بوده اند و بازتابی از گذشته آنهاست. و اما مساله خشونت در ایران ازحد یک مساله اجتماعی عبور کرده و به یک آسیب و معضل بزرگ در جامعه تبدیل گشته و هیچ قانونی برای رفع خشونت علیه زنان رفع نگردیده است،به طوریکه استانهای کردستان و ایلام وآذربایجان غربی درکشوربالاترین ارقام ،قتل زنان به دست خانواده(برادر،پدروشوهر) خودکشی و خودسوزی زنان را به خود اختصاص داده است و زنان با بدترین نوع خشونت (خشونت خانوادگی) که شامل خشونت فیزیکی،جنسی،روانی،محرومییت و محدودیت میباشد روبرو هستند و بر طبق آمارها:78 درصد زنان مورد سیلی زدن.80 درصد مورد مشت و لگد.57 درصد خفه کردن.57 درصد کتک زدن با وسیله 65 درصد پیچاندن دست و کشیدن مو .70/7 درصد هل دادن . در استان آ.غ مورد خشونت خانگی قرار گرفته اند.
به گفته ویل دورانت:مهمترین حادثه قرن بیستم،نه انقلاب روسیه بلکه بهبودوضع زنان -یعنی نیمی از ساکنین زمین است.
وجود کنوانسیون ها یکی از دلایل بهبودحقوق"نیمی از ساکنان زمین "است و بسیاری از کشورهای جهان از جمله 191 کشوربه عضویت این کنواسیون"کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیع زنان" در آمده اند. که بر اساس این کنوانسیون هر گونه تبعیض علیه زنان باید از بین برود و در این میان حکومت ایران به همراه سودان و سومالی تنها کشورهایی هستند که به عضوییت این کنوانسیون در نیامده اند.با نپذیرفتن این کنوانسیون چه حقوقهایی از زنان سلب میشود؟ بر اساس این کنوانسیون هر کشوری که عضو آن باشد زن و مرد باید برابرو بدون تبعیض باشند اما آنچه در ایران وجود ندارد این برابری زن و مرد است و تنها حقی را که زنان دارند درقانون اساسی این کشور،طبق موازین اسلامی و موازینی که روحانیون با اعتقادات خود دارند تعیین میکنند.در هر کشور همه قوات ،شرکتها و اشخاص و تمامی سازمانها باید از حقوق زنان حمایت کنند و هرگونه تبعیض علیه زنان رفع گردد. اما تا زمانی که ایران به عضوییت این کنوانسیون در نیاید حکومت هم در قبال زنان خود را مسئول نمیداند و زنان را به هر بهانه ای مجازات میکند برای انجام دادن هر عملی،حتی از آزادی پوشش که باید برخوردار باشند محرومند. و اگر واقعا زن در جامعه ایرانی ارزش و جایگاهی داشت دیه اش را نصف دیه مرد نمی گذاشتند، مگر زن و مرد هردو انسان نیستند یعنی اعضای بدن زن ارزش آن را ندارد و یا کمتر از جان مرد است.در هر قانونی که بحث شود اسمی از زن نیست و حتی سوگندو شهادت زن پذرفته نمیشود و حتی دختر بچه ها را هم شامل این قوانین تبعیض آمیز کرده اند.دولت باید قوانین جدیدی را برای حمایت از زنان وضع کند و تعصبات و افکار و روشهای سنتی را از میان بردارد و این سنتها و تعصبات را که در قوانین کشوری گنجانده اند که حتی اگر شوهر ،همسر خود را در بستر مرد دیگری ببیند حق کشتن وی را دارد و در ازای آن فقط دیه را بپردازد کافی است و یا از طرف دولت این زن سنگسار میشود . ولی مرد با استفاده از صیغه میتواند با زنان بیشماری باشد. و قانونی برای خشونتها از جمله خشونتهای خانگی و جنسی وضع کند. و ممنوعییت قانونی زنان در جایگاههای قضایی را برداشته و از میان بردارد چون بسیاری از زنان در مقام های قضایی به جایگاههایی رسیده اند که میتوانند مانند مردان قاضی شوند اما از این حق محرومند.و خشونت هایی را که زنان ایران از تمام قومییتها با آن مواجهه اند از جمله:صیغه چند همسری.سواستفاده های جنسی.حق کار کردن در بیرون از خانه و مزایای یکسان.بیمه زنان و عدم اجرای آن در طول سی و پنج سال.خمات رایگان در دوران شیرهی.حضور در مکان های ورزشی. تبعیض های غلط علیه کودکان از همان بدو کودکی .حق طلاق و حضانتو.... میباشد که متاسفانه زنان نه تنها از طرف خانواده و اجتماع مورد خشونت قرار میگیرند از طرف حکومت نیز پشتیبانی نمیشوند..... 



نوشته:بانو کریم زاده

Sunday, August 31, 2014

صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای! جنگل را بیابان می کنند. دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند! هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند! "فریدون مشیری" الوداع کودک درد!!! جنگ است و قربانگاه ،جنگ است و کشتارگاه،جنگ است تاراج انسان ها..... آنگونه که آمار نشان میدهد بیشترین قربانیان جنگ ها غیر نظامیانند و از این میان زنان و کودکان بیشترین آسیب دیدگان . شنگال نت موسیقی و سمفونیای نگاه بربرانه به هر چه در اوست .شنگال ترازدیای تکرار شده کشتار آشویتس از سوی نازی ها،نابودی مادرید از سوی فرانکوها،قتل عام ویتنامی ها از سوی یانکی ها،خاموشی کوردهای علوی --- درسیمی از سوی کمال آتاتورک های،از کشته پشته ساختن ارمن ها از سوی پان ترک ها،ویرانی و کشتار کور صهیونیست ها در در غزه فلسطینی ها ، انفال بی دفاعان از سوی افلقی ها،و داروی خاموشی ریختن بر شهری به نام (هلبجه)از سوی صدام حسین ها ست. شنگال مانیفستوی نگاه لیبرال ها ونئولیبرال ها ست به زندگی وبودن انسان. شنگال قتل گاه کودکانی است که آیه های زندگیشان بازی با چوبدستی در کوچه پس کوچه های زاد گاهشان و خزیدن به آغوش مادری است که در پهندشت گیتی چراغ زندگی است و اسوه عشق به فرزند و ایثار در ره فرزند. شنگال سرزمین سوخته مردمانی است که خوشه های طلایی گندم را چون مردمک چشم پاس می داشتند تا "بیا فرا" از نگاه ها محو شود و سفره ها بان نان تنوری آوازی شود برای کودکان نادار را وسرود ی از برای زندگی. کودک شنگالی از ترس کشتار مالیخویایی اجیر شدگان اندیشه کور به کوه پناه برد .در آنجا نه از آغوش مادر خبری بود و نه از مهر پدر رد پایی !زیرا بربران هزاره سوم کشتارشان کردند و به تاراج بردنشان . در آنجا تنها صدای آشنای گوش ها . درد بودو رنج بودو ترس بودو گرسنگی .آفتابی سوزان و چشمه های مسدود شده با بتون های صدامیان و کشتزارهای سوخته با نا پالم اهدایی غربیان............. چشمانش را سوزاند گرمای بی امان آفتاب و آب چشمش کویر ی شد برای شادمانی از پیروزی خونخواران .......................... نابینای نا بینا .کور،کور،کور .نه اشکی که ریزش کند ونه قرنیه ای که نظاره کند نابودی آدمیان ..... او چون عمر خاور به تاریخ پیوست و چون نمادی از درندگی انسان در حق انسان تابلویی شد بر سر درب نهاد حمایت از کودکان---- تا با مرگش (جون مک کین هاو ابوبکر البغدای) هادر بنادر قناری یا هونولولو پیروزی خویش را جشن گیرندو لابی های صهیونیستی شاگردان خویش را دلار دهندو مدال . امنیت اسرائیل را نوید دهند. هزینه های 7.5 میلیون دلاری بمب ها و هواپیما های یانکی ها را در فردای پیروزی برداعش!!!!!!!!!! از منابع بازماندگان کودک در خواب خسبیته ی شنگالی بستانند.زیرا یانکی ها در ازای هر دلاری که عطا می کنند به کوردها به زور 3 برابر آنرا می ستانند.مگر نه اینکه مثلی عامیانه کوردی می گوید:(هیچ گربه ای در راه خدا به شکار موش نمی رود). مرگ کودک شنگالی .کودکی که به سنی نرسیده بود تا واژه ی "ج.....ن.......گ" را فرا گیرد قربانی واژه ای شد که تا واپسین دم مرگ با هاش (نا آشنا و بیگانه ) بود! مرگش باز گوی نگاه بی تعارف زرو مداران و قدرت طلبان است حتا با واژه ای به نام ...ک......و.......د......ک.................. زور مندان را در مقابل کشتار تمامی کودکان شنگالی در دادگاه بشریت به صلابه می کشیم. الوداع ای کودک شنگالی !

Thursday, August 28, 2014

اعدام .خشونت علیه خشونت


مجازات مرگ قدیمی ترین مجازات در جامعه بشری است و بسیاری پیش از زندان و جریمه نقدی وجود داشته است نخستین جوامع بشری هرگونه جرمی را بی برو برگرد با مجازات مرگ کیفر میدادند .سابقه مجازات اعدام به گذشته های بسیار دور بر میگردد زمانی بسیار کهن بیش از نخستین کوشش های معقول برای پیدا کردن قانون اعدام، اساسا یک مجازات غیر عقلانی است و هرچه حقوق دانان و اهل سیاست در طول تاریخ کوشیده اند توجیه عقلانی برای آن بتراشند به جایی نرسیده اند .اعدام کیفر و مجازاتی است یا به عبارت دیگر اشد مجازات برای محکوم میباشد این کیفر یکی از موارد پیش بینی شده در قانون برخی از کشورهاست که در آن به حکم قانون کشورها وبر اساس حکم دادگاههای عمومی ،جنایی،نظامی و غیره زندگی یک انسان را سلب میکند.عربستان سعودی،چین،آمریکا، عراق و ایران دارای بالاترین آمار اعدام در جهان هستند اعدام در گذشته در بسیاری کشورها انجام می گرفته و امروزه بسیار از این کشورها این روش مجازات را برچیده اند یا کمتر به اجرا در می آورند و در این میان فشارهای افکار عمومی و سازمانهای مدافع حقوق بشر در کاهش صدور مجازات اعدام و یا کنار گذاشتن آن بی تاثیر نبوده است. در حقوق اسلامی میتوان بجای اعدام از مجازاتهای سالب حیاط نیز استفاده کرد که به بخشهای مختلفی قابل تقسیم است.حقوق دانان ایرانی غالبا به جای لفظ اعدام در مواردی که شخصی به واسطه کشتن دیگری به مجازات سلب حیاط محکوم شد از لفظ قصاص استفاده میکنند،لفظ اعدام در نزد این حقوق دانان ،مجازاتی است که جهت جرائمی چون محاربه و......بکار میرود .اعدام فقط در به دار آویختن شخص و جان وی را گرفتن نیست بلکه انواع و اقسام مختلفی را دارد از جمله تیر باران،زنده به گور کردن،سنگسار کردن،خفه کردن،تزریق سم و غیره میباشد. از جمله اعدام ها اعدام در ملا عام میباشد که ایران سیر سعودی و رتبه اول را در جهان دارد و بازتاب آن یک نتیجه فرهنگی است که هر ایرانی به روال این پدیده اجتماعی در زندگی اش یکبار خود را در جای اعدام شونده فرض کند و یکی از دلائل بسیار مهم حضور مردم در اینگونه مراسمات برمیگردد به اینکه وقتی در جامعه هیچ تفریحی وجود نداشته باشد هر پدیده ای درجامعه اگر خیلی تلخ هم باشد ولی مردم از آن به عنوان یک تفریح یاد میکنند،و از جمله اثرات منفی اعدام در ملاعام،بازسازی صحنه اعدام در کودکان بوده که حتی به کشته شدن آنها منجر گردیده است.در واقع هیچ انسانی مستحق مرگ نیست و مرگ انسان تنها بر اثر روال طبیعت و تقدیر صورت میگیردو مرگ تنها در دست خداست و بنده خدا حق گرفتن جان دیگری را ندارد،در واقع اعدام در ملا عام کاری است غیر انسانی و در این میان افراد جامعه هم بی تقصیر نیستند و افرادی که حاکمییت جمهوری اسلامی را نیز قبول ندارند،موافق این اعدامها هستند .همه مقصریم و شاید اگر به تماشا نرویم تاثیر داشته باشد یا حداقل کاری است که میتوانیم انجام دهیم. و به گفته یکی از بزرگان حقوق که می گوید:این شدت مجازات نیست که مانع جرم میشود بلکه قطعییت آن است .در واقع اعدام خشونتی است غیر انسانی یعنی خشونت علیه خشونت. و مسلمآ کشتن یا همان اعدام نتوانسته است ابرازی برای پیش گیری از و قوع جرم باشد چون با اعدام در ملا عام حکومت میخواهد این را آموزش دهد که چطور میتوان جان دیگری را گرفت و جان گرفتن انسانها آسان است ،کافی است طنابی را به گردن دیگری انداخت و او را خفه کرد.اما در واقع اعدام باعث درس عبرت و پیش گیری از وقوع جرم نمیشود و کشورهای اسلامی میخواهند بگویند که پایبند به موازین شرعی و اسلامی هستند و میخواهند قلمداد کنند که آنچه شرع گفته، غیر قابل تغییر است و باید احکام اسلامی اجرا شود و یا اینکه قادر نیستند فضای اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی جامعه را هدایت کنند و جامعه را به نفع مردم و سالم سازی پیش ببرند دست به مجازاتهای غیر انسانی همچون اعدام میزنند، این بهانه ها میتواند مختص به هر کشوری باشد چه اسلامی و چه غیر اسلامی.و بهانه اصلی این کشورها پیش گیری از جرم و ارعاب میباشد ،در حالی که علم جرم شناسی اثبات میکند "که ا عدام راه مناسب و شایسته ای برای پیش گیری از وقوع جرم نیست". در این میان وظیفه دولتها این است که بین اعمالها و سیاست های کارآمد توا زن برقرار کند ،یعنی مجرم را بازپروری نماید و به جامعه باز گرداند و با راهکارهای کارشناسانه میتوانند از وقوع جرم جلوگیری کنند. ولی متاسفانه حکومت ها بویژه حکومت های دیکتاتوری،برای بالابردن قدرت و وحشت شهروندان از مجازاتهای وحشیانه ای استفاده میکنند و کسانی را که به دلیل عقاید، مخالف با دولت هستند به بهانه های مختلف از جمله محاربه اعدام میکنند.در نتیجه میتوان گفت مجازات اعدام یک نوع جنایت علیه بشرییت است و اگر مجازات اعدام از بین برود و از این مجازات در قوانین به بهانه های واهی استفاده نشود، این حکومت ها هستند که باید سیاست های خود را تغییر دهند و راهکارهایی برای وقوع جرم بیابند و راههایی را انتخاب کنند که با علم و تکنولوژی در ارتباط باشد، و تمام کشورهای جهان این را قبول کنند که هزاره سوم، هزاره صلح و امنییت است ، نه هزاره خشونت و آدم کشی.
به امید روزی که اعدام درتمام کشورها ریشه کن شده و به امید صلح و دوستی در میان تمام ملتها. 

نوشته: بنفشه(بانو )کریم زاده

Tuesday, August 26, 2014

کودکان کار یا خیابانی

پدیده کودکان کار، یا خیابانی یکی از معضلات جوامع توسعه یافته یا در حال توسعه است که اکثریت کشورها از جمله ایران را تهدید میکند.هر انسانی زیر 18 سال که به منظور کسب درآمد به فعالییت اقتصادی یا مشاغل کاذب اشتغال داشته باشد کودک کار نامیده میشود.کودکان کار،ضمن محرومییت از حقوق اولیه انسانی،حق آموزش و سلامت جسمی و
روانی در معرض انواع آسیب ها وخشنونت های جسمی و جنسی قرار دارند و در زمینه های مختلف تولیدی و خدماتی و مشاغل کاذب به کار مشغول هستند.12 ژوئن روز جهانی لغو کار کودک نامگذاری شده است بر اساس آخرین آمار جهانی کار 220 میلیون کودک در سراسر جهان مشغول به کارند و72 میلیون کودک آنان زیر چهارده سال سن دارند و طبق آمارهای رسمی سه میلیون و ششصد هزار کودک کار در ایران وجود دارد و با این آمارها دوران کودکی این کودکان فدای این دوره تاریخی میگردد.

از دلایل اصلی افزایش کودکان کار میتوان به افزایش فقر،مشکلات اقتصادی خانواده،مشکلات فرهنگی مثل دیدگاه خانواده نسبت به کار کودک و تحصیلات کودکان و به رسمییت نشناختن جایگاه کودک و زنان در خانواده،گسترش روز افزون اعتیاد و مصرف انواع مواد افیونی، فروپاشی خانواده، نبود امنییت اجتماعی، بیماریهای واگیردار، نبود امکانات تحصیلی و بهداشت میتوان نام برد طبق گزارشات یونیسف،60 درصد کودکان کار در حوزه کشاورزی مشغول به کار هستند. و5/700/000 کودک درسطح دنیا در کارهای اجباری و باندهای خطرناک هستند و یک میلیون کودک درگیر جنگ و محکوم به کار بدون مزد هستند و دو برابر پسران تحت فشاربوده و از درس خواندن و کودکی کردن محروم هستند.
مواردی همچون بالا بردن سطح آگاهی جامعه ، حمایت مستقیم از کودکان کار، به دست آوردن آمار صحیح کودکان کار، توانمند سازی مادران، حمایت از{ان جی او} ها و گسترش تامین اجتماعی و برقراری ارتباط بین المللی، در راه مبارزه با افزایش کار کودک مناسب میباشد.اگر دولت به سازمانهای غیرانتفاعی اعتماد داشته باشد و بی اعتمادی خود را نسبت به این سازمانها رفع نماید و از آنها به عنوان سازمانهای دست و پاگیر و مزاحم یاد نکند بدون شک کمک ان جی او ها در شناسایی و کمک به کودکان کار بسیار تاثیر گذار میباشد.دولت از یک طرف ان جی او ها را که در پی کمک به کودکان کار میباشند مزاحم تلقی میکند و از طرف دیگر با وجود این همه کودک کار و خیابانی در مجلس اعلام میکند که :پدیده ای به نام کودک کار در ایران وجود ندارد. پس این همه کودک آواره در خیابانها که به انواع کار مشغولند ازدست فروشی کردن تا کارهای زیرزمینی پس اینها که هستند ؟پس چرا در مدرسه ها از ثبت نام کودکان کار سرباز میزنند؟تکلیف چیست؟
در نتیجه فعالییت ان جی او ها که دولت این سازمانها را قبول ندارد در سراسر جهان طبق یادآوری سازمان جهانی کار در فاصله سالهای 2004 تا 2008 حدود 11 درصد از کودکان کار کاسته شده است. و از بدترین اشکال کار کودکان {کارگرجنسی} است که در همین فاصله زمانی 26 در صد کاهش یافته است.
کودکان کارو انواع آن:
کودک جنگ، کودک کارخانگی، کارگرجنسی، کودک متاهل، کودک و قاچاق، کودک کار و خیابان ، کودک بازار، کودک خدمتکار ،کودک متکدی، کودک برده،کودک زباله گرد،کودک قالیباف،کودک سوارکارو کودک دامدار را نام برداز میان این کودکان کار کودکان خانگی و کودکان جنسی بیشتر مورد توجه قرار میگیرند.
کودکان خانگی:این گروه از کودکان به دلیل کار در خانه از دید عموم مخفی هستند که این مساله خود به خطر افتادن و مورد سو استفاده قرار گرفتن آنها را می افزاید و مجبور به انجام دادن کارهای سخت خانه ونگهداری از افراد سالخورده و خشنونت افراد خانواده قرار می گیرند.
کودکان کارگر جنسی:کودکانی که توسط اعضای خانواده خود یا گروه مافیایی مجبور به کارگر جنسی میشوند و بخش اعظم آنها دختران هستندو در معرض شکنجه، خشونت، پورنوگرافی و قتل هستند.
جامعه متاسفانه نگاه مثبتی به کودک کار ندارد و همیشه شرایط زندگی ناگواری را سپری میکنند و هرگونه تعهد و تعلق نسبت به هنجارها و ارزش های اجتماعی در آنها کشته میشود و شرایطی برای آنها به وجود می آید که تعداد بسیاری ار آنها به خود و جامعه آسیب های جدی میرسانند، این کودکان در جامعه تهدید میشوند، مورد توهین و تحقیر قرار میگیرند و گرفتار باندهای غیراخلاقی و تجارت سیاه، روسپی گری، قاچاق، دزدی و غیره میشوند و همه اینها ریشه در به رسمییت شناخته نشدن تشکل هایی که برای کار کودک مبارزه میکنند و حمایت نکردن دستگاههای دولتی از آنان و نبود قوانین محکم در لغو کار کودک و همه تاثیر گذار هستند و از همه مهمتر شکاف طبقاتی  خانواده ها، کودکان بی سرپرست و افزایش جمعییت از موارد اصلی و کلیشه ای در همه شهرها و کشورهای دنیا وجود داشته و در گسترش این نا هنجاریها تاثیر گذار هستندو نقش مهمی دارند.
در ایران طبق مرکزآمار ایران 1.7 میلیون کودک کاروجود دارد، 30 درصد کودکان دارای والدین با سابقه محکومییت هستند، 40 درصد دارای والدین بی سواد یا کم سواد هستند و 85 درصد کودکان کار ایرانی و مابقی از سایر کشورها هستند.هر چند اهمییت مبارزه با کارکودک در مقاوله نامه ها و معاهدات بین المللی پذیرفته شده است و بسیاری از کشورهای سراسر جهان به عضویت آن در آمده اند واز 8مقاوله نامه بنیادین سازمان ملل  دو مورد آن به کار کودک میپردازد اما هنوز آن طور که باید و شاید فکر اساسی و راهکارهای مناسبی از طرف کشورها نسبت به کار کودک ارائه نمیشود و در ایران یکی از موضوعات چالش بر انگیز نبود برنامه های راهبردی و استراتژیک درباره کودکان کار است که در برنامه های توسعه هر اسمی را می شنویم الا نام کودک و کودکان کار و این موضوع نشان دهنده آن است که در این بخش تصمیم گیرندگانی وجود ندارد که به مساله نگاه جدی داشته باشند همه این موارد بسیار دردناک است وقتی یک کودک کار را میبینیم که مورد استفاده جنسی قرارمیگیردتن به لرزه می افتد.این آزارهای جنسی در کودکان باعث تاثیرات زیادی میشود از جمله اختلالات روانی و رفتاری در کوتاه مدت و دراز مدت، افسردگی ، اضطراب،احساس گناه، ترس و گوشه گیری و بسیاری موارد دیگر شود.به گفته وزیر بهداشت ایران بنا به تحقیق از هر هزار کودک کار و خیابان در سال 92 بین پانزده تا هیجده سال،29 درصد از آنها رابطه جنسی داشته اند و144نفر دارای چند شریک جنسی بوده اند و این رابطه ها باعث شیوع بیماریهای مسری از جمله ایدز میشود که پنج درصد کودکان در ایران مبتلا به ایدز هستند و تعدادی هم به هپاتیت در واقع""نرخ ابتلای کودکان کار و خیابان در ایران به ایدز 45 برابر جامعه است"".به هر حال مساله کودکان کار و خیابانی پدیده رو به رشدی است و این قشراز آینده سازان حتی از ابتدایی ترین امکانات محروم هستند و موضوعی است که باید رفع شود هرچند کودک و حقوق کودک نه در جامعه و نه در میان حاکمان هیچ جایگاهی ندارد و نسبت به مسائل کودک حساسییت نشان داده نمیشودو میگویند کودکان کار درد ساز هستند آری اگر کنترل نشوند دردساز هستند و میشوند و همه اینها بر میگردد به خود حاکمان.اگر جامعه از این کودکان حمایت کند و خود را در قبال این کودکان مسئول بدانند هم میتوان زندگی سالمی را به آنها هدیه کرد و آینده سالمتری را برای خود و خانواده و جامعه به ارمغان بیاورند و دولت موظف است که اعضای جامعه را در برابر آسیب ها حمایت کند اما این هم تحقق نمی یابد و بایستی به توانمد سازی آنها بپردازد و نقش دولت در تحقق حقوق کودک بسیار اساسی است و همچنین مشارکت سازمانهای غیر دولتی بسیار ضروری است و باید از آنها حمایت شود و اصولا وجود کودکان کار در جامعه نشان دهنده این است که جامعه حالت کارکردی خود را از دست داده است.
ارسالی از سوی : دکتر گرشاسپ
نوشته ی : بنفشه کریم زاده



Monday, August 25, 2014

«گاندی» هم «چگوارا» می شد؛ اگر.. حکم سنگینی است. اما به آن اعتقاد دارم: آنانی که از لحاظ تئوریک جرئت ندارند یا نمی‌خواهند «دفاع مشروع» را برای ملت‌ها، آن هم با صدای رسا به رسمیت بشناسند، صلاحیت دفاع از «صلح» را ندارند. صلح و دفاع مشروع، اجزای یک «پکیج» هستند. «دفاع مشروع» را از صلح کم کنیم، حاصلش می‌شود: باز گذاشتن دست متوحشان برای قتل‌عام. می‌شود بی‌دفاع گذاشتن مظلوم در مقابل مهاجم. صلح منهای دفاع مشروع، آن‌هم در یک مختصات جنگی، اسم مستعار قتل‌عام است؛ تبعیض مثبت به نفع تروریسم است. یک تبعیض ناآگاهانه و ساده اندیشانه. صلح بدون دفاع مشروع، یعنی سفارش گور دسته‌جمعی برای صدها هزار تن از اهالی کوبانی و شنگال. شاید گفتنشان این روزها ضروری باشد: - بین «صلح» و «اسلحه» قطعاً صلح را انتخاب می‌کنم. اما بین صلحی که جامعه را به سمت مرگی جمعی می‌برد و دفاع مشروعی که در راستای حفظ حیات است، بدون هیچ تردیدی دومی را انتخاب می‌کنم. - حقوق بشری که نتواند مکانیسمی برای دفاع از مردمانی بی‌گناه و بی‌دفاع که با خطر مرگ جمعی روبرو هستند ایجاد کند، ناقص و کارایی اش محدود است. حتی عالی‌رتبه‌ترین مقام حقوق بشری سازمان ملل به این ناکارآمدی ساختاری اعتراف می‌کند. - وقتی کشوری به مردمت حمله می‌کند، صلح‌جوترین انسان‌ها هم مجبور و ناچارند که دست به اسلحه ببرند. چرا؟ چون با تأکید بر صلح‌خواهی و حقوق بشر نمی‌توان، حمله ای را که هر ثانیه ده‌ها انسان را به کام مرگ می‌کشاند دفع کرد. می‌توان با تأکید بر صلح به پیشواز پایان جنگ رفت. اما برای در امان ماندن از گلوله‌های نیرویی که غیر از گرفتن جان تو هیچ خواسته دیگری ندارد، چاره ای نداری غیراز اینکه از جانت محافظت کنی. «گاندی» اگر طرف حسابش، «داعش» بود، تبدیل به «چگوارا»ی هندوستان می‌شد٬ این ظرافت‌ها را باید دید. - صلحی که در آن فقط یک نیرو باید بدون مکانیسم دفاعی باشد و نیروی مقابل اما مختار و آزاد است که اسلحه داشته باشد و از آن‌هم استفاده کند، اسمش صلح نیست. در صلح اگر عنصر توازن نباشد، جنگ عمیق‌تر می‌شود. کشتار بیشتر می‌شود. فشار افزایش می‌یابد. همزمان با تأکید بر «دفاع مشروع» همیشه هم باید به‌موازات آن روی ایجاد زمینه ای برای خلع سلاح تأکید کرد. زمینه ای دو طرفه. اصلاً هم مقصود از این گزاره، ایجاد یک شرایط ایدآل نیست. شرایطی که حداقل جان انسان‌ها دیگر گرفته نشود. من چطور می‌توانم به انسانی بگویم اسلحه‌ات را زمین بگذار، دقیقاً در شرایطی که می‌دانم اگر اسلحه‌اش را کنار بگذارد رگباری بر فرق سرش خالی می‌کنند یا طناب دار را به گردنش می‌آویزند؟ این چه نسبتی با «صلح» و «حقوق بشر» می‌تواند داشته باشد؟ اسلحه اگر کارکردی فراتر از دفاع مشروع داشته باشد، غیرقابل دفاع است. دفاع مشروع یعنی چه؟ یعنی دفاع از موجودیت خود و جامعه‌ات در لحظه ای که نیرویی غیر از امحا و کشتن سیستماتیک آن‌ها هدف دیگری ندارد. یعنی وضعیتی که دقیقاً همین حالا در شنگال و کوبانی جریان دارد.

سامان رسولپور

Friday, August 22, 2014

تفکیک جنسییتی= خانه نشین کردن زنان

ومن همان قدرحق دارم که یک مرد ************** وآنقدربتوانم انسان باشم که یک مرد ::طرحهای جنسییتی طی سی و پنج سال است که از طرف رژیم ضد زن صورت میگیرد اسلامی کردن دانشگاهها از اوائل انقلاب کم و بیش شنیده میشد این طرح پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد بیشتر از آن یاد شد که شامل فازهای مختلف از اسلامی کردن
علوم انسانی تا اسلامی کردن روابط و تفکیک جنسییتی است .این طرح در دهه هفتاد با تاکیدات رهبر ایران ،ستاد اسلامی شدن دانشگاهها در وزارت علوم و تحقیقات و فناوری تشکیل شد و در سال هفتاد و شش با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به شورای اسلامی شدن دانشگاهها و مراکز آموزشی به عنوان یکی از شوراههای اقماری شورای عال تغییر کرد این شوراهها ماموریت خود را چنین میدانند.

"شورای اسلامی شدن دانشگاهها قوه عاقله ای است که با درک صحیح و جامع از ابعاد مفهوم اسلامی شدن دانشگاهها و مراکز آموزشی اقدام به تدوین سیاست و برنامه های مناسب نموده است ."
درباره اسلامی کردن دانشگاهها نظرات متعددی مطرح شده است ،همانطور که رهبر ایران گفته است که اسلامی کردن دانشگاهها از نان شب برای دانشگاهها واجب تر است و همچنین روحانی بر این عقیده است که تفکیک دانشگاهها را مفهومی فراتر از طرز پوشش و روابط میداند و می گوید که اسلامی کردن دانشگاهها جلو و عقب بردن روسری نیست.تفکیک جنسییتی و طرحهای دولت به پارک ها هم رسیده است که در آن طبق گفته های بالاترین مقام فرهنگی ایران که در پارک ها گویا دخترها و پسرها خیلی نزدیک هم می نشینند و بایستی که در بین نیمکت ها یک صندلی باشد که دخترها و پسرها آنقدر به هم نزدیک نباشند و بایستی پارک ها زنانه مردانه شود.موضوع جداسازی صندلی در پارک ها درست مثل تبعیضات نژادی می ماند که در آن زمان در آفریقای جنوبی که در اتوبوسها صندلی سیاههاو سفیدها از هم جدا بودند ، آیا این آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی و آپارتاید جنسییتی در ایران با هم تفاوتی دارند ؟؟؟ به دنبال تفکیک جنسییتی در در دانشگاهها و اسلامی کردن آنها طرح تفکیک جنسییتی در سال 90به بیمارستانها هم رسید و به موضوعی جنجالی و چالش برانگیز تبدیل شد و عده ای دارای نفوذ خواستار اجرای این طرح بودند و در برخی شهرها به طور آزمایشی به مدت سه سال اجرا شد ولی با شکست مواجه گردید در واقع اختصاص دادن بیمارستانها به یک جنسییتی و تفکیک آن چیزی است که ربطی به موازین شرعی ندارد.از بیمارستانها که بگذریم به فرودگاهها میرسیم که به تازگی آخوند علم الهدی نظریه ای را مطرح کرده است که فرودگاهها باید به گونه ای باشد که مسافر با ورود به آن احساس کند وارد حرم امام رضا شده است .که دیگر هیچ با این طرحها تا مدتی دیگر تاکسی ها هم باید زنانه،مردانه شوند .با همه این نظریات تفکیک جنسییتی از دانشگاهها،پارک ها،بیمارستانها و فرودگاهها گذشته و به شهرداریها رسیده جداسازی اتاق ها در شهرداریها و جدا کردن کارمندان زن و مرد که قالیباف از آن به عنوان غیرت دینی یاد کرده است و هیچ ربطی به غیرت دینی ندارد و خیلی واضح است که طرح جداسازی و تفکیک جنسییتی فقط و فقط به خاطر حضور زن در اجتماع است که با اجرای این طرح شآن انسانی زن را نادیده گرفته اند.اینان معتقدند که اگر شاغلین زن و مرد داریم باید از هم جدا باشند و زنان کمتر استخدام شوند و با این غیرت دینی بر این باورند که در مکان هایی مثل شهرداری که زیاد پر رفت و آمد است و به خاطر اجرای پروژه های زیاد زنان آسیب می بینند،و برای سمت هایی چون منشی گری و مسئول دفتر نباید از خانمها استفاده شود چون ز یاد در معرض دید قرار میگیرند و شاغلین زن و ارتباط کاری آنها با مردان در شهرداریها معاشرت با نامحرم حساب میشود و بیشتر از زمان معاشرت با شوهر و فرزندانشان میباشدو بنابراین شاغلین زن زیاد اذیت شده و یکی از دلائل تفکیک جنسییتی شرایط سخت مدیران در زمان استراحت است که منشی های خانم در کنار آنها حضور دارند.در جوامعی که سنگ دین به سینه زده میشود همیشه زنها موی دواغ و بلای جان بوده اند و هر روز یک خواب تازه برای آنها دیده میشود و کسی نیست بپرسد که آیا واقعا با جدا کردن محل کار زنها و مردها {میزان بهره وری}در جامعه را بالا برده اید و با کنار زدن زنان از سطح جامعه و راندن به کنج خانه کاری از پیش برده اید و آیا کار با ارزشی برای جامعه انجام داده اید؟یا از نظر شما کار با ارزش چیست؟
با این برنامه ها وطرحها هیچگاه مراکز دولتی و دانشگاهها اسلامی نمیشود و در هر جامعه افزایش سطح برای زنان یک فرصت تلقی میشود و نه تهدید و اگر هم تهدید تلقی شود باید به فرصت تبدیل شود چون اگر جامعه ای این طور پیش برود و زنان کنار کشیده شوند جامعه در آینده به جامعه ای تبدیل میشود که زنان و دختران از محیط بیرون دور و حتی حذف میشوندو اگر این تبعیض ها و سهمیه بندی ها از بین نرود هیچ دختر و پسری در جامعه به جایگاه انسانی دست پیدا نخواهند کرد.و با این نگاههای مرد سالارانه در مراکز دولتی به طور یقین درآینده حتی یک زن در رده های مدیریتی و معاونت دیده نمیشود و زن به تمام معنا در این ارگانها هیچ است.این پنداشت ها را فقط سران مملکت دارند و گویی مردم در این فازها نیستند و این را قبول نمیکنند که زمان آن رسیده که دیگراین تفکرات نادرست را حذف کنند که کسانی را که در پی حذف آنها هستند نیمی از همین اجتماع را تشکیل داده اند.زنها دوست دارند با مردها در کنار هم باشندو در کنار هم جامعه را پیش ببرند و زن و مردی برایشان وجود ندارد ،و خواسته اند که در جامعه مطرح باشند و شهروندانی باشند که جامعه را بسازند.و این تفکرات که حجاب نظم را حفظ میکند و باز دارنده روابط نامشروع و پاکدامنی را حفظ می نماید بهانه ای بیش نیست از یک طرف ازدواج های زود هنگام و زیر پانزده سال را تصویب میکنند که جوانان دین را حفظ کنند و کمتر به خیابانها بیایند و نمی دانند که این ازدواج های زود هنگام کاربردی غیر از بالا بردن سطح طلاق و نداشته و فقط ضربه به جوانان مملکت میباشد.

نوشته:بنفشه کریم زاده