Wednesday, August 13, 2014

زنان سرپرست خانوار فراموش شدگان جامعه ایرانی


طرح بیمه کردن زنان خانه دار در اواخر دهه 70 مطرح و در دهه 80 تصویب شد طبق این طرح قرار شد به مرور تمام زنان خانه دار کشور را در بر بگیرد اما این بیمه به بیمه سرپرست خانوار تبدیل شد تبدیل بیمه زنان خانه دار به بیمه سرپرست خانوار طبق تازه ترین آمار مرکز آمار ایران حاکی از آن است که درآمد زنان سرپرست به طور متوسط 9 میلیون و 900 هزار تومان است که بیش از 50 درصد زنان سرپرست در سه دهک درآمدی پائین جامعه دارند و 46 درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش نهادهای کمیته امداد و سازمان بهزیستی هستند در این لایحه بودجه سال 93 طرح بیمه زنان خانه دار که قرار بود 20 میلیون زن را تحت پوشش قرار دهد باز ماند آن هم بدلیل کمبود بودجه .

و مشخص نیست که آیا مجلس اعتباری به بیمه زنان خانه دار اخنصاص میدهد یا خیر.بیمه کردن زنان خانه دار هرچند آینده زنان خانه دار و زنان سرپرست خانوار را تضمین میکند و همچنین باعث از بین رفتن بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی برای زنان میشود اما بسیاری از نمایندگان مجلس بویژه نمایندگان زن بر این باورند که بیمه زنان خانوار آمار طلاق در ایران را بالا میبرد نداشتن شغل مناسب و اقتصاد فلج جامعه برای زنان را عوامل بالا رفتن طلاق نمیدانند .

پس چرا قبل از اینکه قرار بود 20 میلیون از زنان خانه دار زیر پوشش این بیمه باشند در فکر بودجه آن نبودند وچرا این طرح از اجرا باز ماند طبق داده های آماری تعداد زنان سرپرست دومیلیون و 548 هزارنفر میباشد که طی 5 سال 900 هزار به تعدادزنان سر پرست خانوار افزوده شده است و عامل بسیار مهمی که در این روند تاثیر گذار بوده معضل طلاق میباشد و سن زنان سرپرست در طی سالهای اخیر که به تنهائی بار خانواده را به دوش میکشند بسیار پائین آمده است و بیش از 12 درصد خانوارهای ایرانی را خانوارهای بی سرپرست به عهده دارند که در معرض فقر و آسیب پذیریهای اجتماعی هستند و همچنین تعداد بیوه هایی که سن آنها کمتر از 18 سال میباشد در حال افزایش بوده که این امر خود باعث بوجود آمدن بحران در جامعه میباشد و کارشناسان بر این باورند که برای پائین آوردن این درصدها زنان بیوه و سرپرست خانوار به ازدواج مجدد روی آورده ویا مشاغل خانگی را گسترش دهند که ایده دوم {مشاغل خانگی}در جامعه ایرانی امکان پذیر نمیباشد.

اما ایده ازدواج مجدد که دم ازآن میزنند با مشکلات بسیاری روبرو است چون زنی که بخواهد ازدواج مجدد را جایگزین کند و زندگی دوباره ای را شروع کند ممکن است طرف مقابل دارای فرزند باشد و شرایط مناسبی فراهم نشود وزن به خاطر این مشکلات با طلاق دیگری مواجه شود که این امر برای خود و فرزندانش شکننده تر باشد و مشکلات دیگری همچون نگاههای جنسییتی "تعلیم و تربییت فرزندان بر سر راه این زنان وجود دارد پس وقتی بحرانهای اجتماعی بر سرراه این زنان وجود دارد و از طرف دولت حمایت نمیشوند پس وقتی برای تامین معاش خود و فرزندانشان وارد بازار کار میشوندبا مشکلات نگاه جنسییتی مواجه میشوند چون نگاههای جنسییتی همه به سوی این زنان است و چون نظارت پدر بر اعمال آنها وجود ندارد و مادر هم به دنبال تامین مخارج زندگی است فرزندانشان در برابر بیشترین آسیب های اجتماعی قرار دارند و این زنان بااین وضعییت جامعه شکننده ترین وضعییت را نسبت به زنانی که فاقد درآمد هستند ویا مستمری بگیر دولت هستند را دارند

.در سالهای اخیر زنانی که سرپرست خانواده بودند سن و سالی از آنها گذشته بود و یا همسرانشان به دلایل مختلف فوت کرده و یا معلول بودند و زن ناگزیر یک تنه بارخانواده را بر دوش کشانده و نقش پدر را ایفا میکرد اما روز به روز تصویر زنان سرپرست خانواده تغییر میکند برخی از زنان که همسرانشان در جنگ کشته شده بود و سرپرست خانوار بودند به هر حال برای آنها بی ثمر نبود و ازطرف دولت حمایت میشده اما برای زنانی که همسرانشان در تصادف کشته ویا معلول شده باشند زندگی و چرخاندن آن برای زن با مشقت بسیار همراه است وبا این کلییات طلاق از اصلی ترین عامل ازدیاد جمعییت زنان سرپرست خانوار ومرگ و میر ناشی از تصادف وفوت طبیعی اعتیاد وزندان و ازدواج های زیر سن قانونی میباشند.بله این مشکلات نه تنها دامنگیر زنان بیوه و سرپرست خانوار میباشد بلکه دامنگیر تمام زنان ایرانی است که بی درآمد وازفقراقتصادی می نالندو دم نمیزنند.مشکل تامین و مراقبت از فرزندان.

یافتن سرپناه و تامین معیشت خانواده و دشواریهای ناشی از این برای زن سرپرست که بزرگسال خانواده است و باید نفش پدر و مادر را یکجا بازی کند بزرگترین مشکلات این زنان است و هچنین از نظر اقتصادی مشکل دارند که بر وضعییت مسکن و تغذیه تاثیر مستقیم دارد ازجنبه اقتصادی آن میتوان به مسکن اشاره کرد چون این گروه اززنان به دلیل پائین بودن درآمد نمیتوانند مسکن مناسبی داشته باشند ومجبورند که در مناطقی نامناسب که اجاره کمتری دارند سکونت کرده که مشکلات فرهنگی خاص خود را دارد اقتصاد بد مملکت و وضعییت نامناسب آن موجب شده که این زنان و فرزندان آنها از آسیب پذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیب های اجتماعی باشند که به نوبه خود پیامدهایی مانند بیماریهای روانی از جمله: افسردگی"اضطراب"وسواس"و پرخاشگری را به همراه دارد و فرزندانشان نیز با مسائلی همچون کارکودکان در مشاغل غیر رسمی "بزهکاریهای اجتماعی و و محرومییت از تحصیل روبرو هستند. در این میان برای مشکل زنان اگرکاربه دستان دلسوز زنان باشند پیش از آنکه موضوع تبدیل به معضل شود برای سرو سامان دادن به این وضعییت لازم است که تعداد مراکز تصمیم گیری مهار شود و از انجام فعالییتهای موازی نهادهایی مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی خودداری شود و باید در چارچوب توانمند سازی آنها مورد توجه قرار گیرد و فرایند توانمند سازی در چارچوب مباحث توسعه اقتصادی ا ز اهمییت بسیار بالایی برخوردار است و نتیجه کلی کمک کردن به آنها از طریق سازمانهای حمایتی بیمه ای است چون اجرای این بیمه ها علاوه برکمک به ارتقای امنییت روحی و روانی این زنان در اداره زندگی و کاهش دغدغه ها میتواند پشتوانه محکمی برای حمایت از آنها در شرایط سخت و دوران کهولت در آینده میباشد

No comments:

Post a Comment